۱۳۸۵ اسفند ۶, یکشنبه

زندگي كن


زندگي كن
اگه زندگي كني خدا با تو زندگي ميكند
اگر حاضر نباشي سختي هاي خدا را بپذيري
او هم به ان بهشت دوردست مي رود.
همه اين را مي دانند اما هيچ كس قدم نخست را بر نمي دارد.
ذهنت را خالي كن.
از انديشيدن به هرچيز دست بكش
فقط باش......

نميدانم كجا داستان مردي را خواندم كه به مرگ محكوم شده بود .
ساعتي مانده به اجراي حكم اعدام مي گفت:
اگر مجبور بود جايي زندگي كند مثل صخره ي بلندي , لبه پرتگاه باريكي كه فقط به اندازه ايستادن جا داشته باشد.
جايي كه دور تا دورش دره هاي بي انتها اقيانوس, ظلمت ابدي , تنهايي ابدي توفانهاي هاي ابدي باشد . اگر مجبور بود يك عمر, هزار سال يا اصلا تا قيام
قيامت در چنين جايي وچنين شرايطي زتدگي كند , باز هم ترجيح ميداد زندگي كند تا ااين كه همان دم بميرد.
آخ... فقط زندگي كردن ... زندگي كردن ...
تحت هر شرايطي , فقط زندگي كردن...

چه حقيقتي ست اين خدايا ...

چه حقيقتي......1

1-قسمتها يي از كتاب جنايت ومكافات