۱۳۸۵ اسفند ۲۲, سه‌شنبه

چند روز با مردم ِ دانای عالم - روز 6





نوشته ی دکتر الهی قمشه ای


آيه ای از قرآن:
من آمن بالله، واليوم الاخر، و عمل صالحاً ، فلا خوف عليهم ولا هم يحزنون .
( بخشی از آيه 69 ، از سوره مائده )

هر كس به وجود خدا ايمان آورد و به روز آخرت (و بقای روح) معتقد باشد و كار نيكو كند او را هيچ خوف و هراس و حزن و اندوه نخواهد بود .

■ حكايتی از غزالی درباره دو بيت از فردوسی:

از امام محمد غزالی متكلم بزرگ اسلامی نقل شده است كه روزی او بر منبر وعظ نشست و گفت: ای مردم عمری است شما را موعظه می كنم و اكنون می بينم كه همه موعظه های من در اين دو بيت از همشهری من فردوسی طوسی جمع آمده است و دو بيت زير را فروخواند :

ز روز گـذر كــردن انــديشــه كــن
پـرستـيدن دادگــر پيشــه كــن

بــه نيــكی گــرای و ميـــازار كـس
ره رستــگاري همـــيـن اسـت و بــــس


حكايتی از سعدی:

روزی به غرور جوانی بانگ بر مادر زدم، دل آزرده به كنجی نشست و گريان همی گفت : مگر خردی فراموش كردی كه درشتی می كنی .


نصايحی از نظامی:

سكه بر نقـش ِ نيـكنـامـی بنــد
كز بلندی رسی به چــرخ بلنــد

صحبتی جوی كــز نكــونــامــی
در تو آرد نكـو ســرانجــامــی

عهد خـود با خدای مـحكــم دار
دل ز ديگـر عـلاقـه بي غــم دار

چـون تـو عهـد خـدای نشكستــی
عهده بر من، كز ايـن و آن رستـی

گـوهر نيك را ز عقد(1) مـــريــز
وآنكه بد گوهر است، از او بگـريــز

اصل بد با تـو چـون شـود معطــی(2)
تو نخـواندی كه اصــل لا يخـــطـی(3)

(هفت پيكر)

يعنی اگر قبول كرديم كه دروغ بد است اگر از دروغ سودی بما برسد آن سود حتماً به زيان ما خواهد بود.


حكايتی از مولانا:

روزی آدم بر بليسی(4) كو شقی است
از حقارت ، وز زيـافـت(5) بنـگريسـت

خويش بينی كرد و آمد خود گزين
خنــده زد بـر كـار ِ ابـليـس لعيــن

بانگ زد غيرت بر آدم كـای صفی(6)
تـو نــمی دانــی ز اســرار ِ خفــی(7)

پـوستـين را بـاژگـونـه گــر كنـد
كوه را از بيـخ و از بن بــر كنــد

پــرده ی صــد، آدم آن دم بـــر درد
صــد بـليــس نــو مسلمــان آورد

گفت آدم : توبـه كـردم زيـن نظـر
اينـچنين گستــاخ ننــديشــم دگـــر

(مثنوی)


رباعی از خيام:

می خوردن و شاد بودن آئين ِ من است
فارغ بودن ز كفر و دين، دين ِ من است

گفتم به عروس دهر: كابين ِ تو چيست
گفـتادل خـُــرم ِ تـو كابين(8) من است


.........................................................................
(1) عقد : به معنی گردن بند است و مقصود اين است كه دوست پاك گوهر را از رشته گردن بند خود خارج مكن ، (2) معطی : بخشنده ، (3) الاصل لايخطی : اصل خطا نمی كند ، اصل خطا ناپذير است ، يعنی وقتی فهميدی كه اصل اين است كه از بدی بدی می زايد و از خوبی خوبی پس اگر از اصل بدی خواست به تو نعمتی برسد تو آن را نپذير زيرا اصل خطا نمی كند ، (4) بليس : ابليس ، شيطان ، (5) زيافت : ناچيز و بی ارزش بودن ، (6) صفی : صفت آدم به معنی پاك و صافی ،(7) خفی : پنهان ، (8) كابين : مهريه


نوشته ی دکتر الهی قمشه ای

... محمد