۱۳۸۶ فروردین ۱, چهارشنبه

نوروز بازی ِ وبلاگی


بازی ِ نوروز ِ امسال که داره تو وبلاگ ها مد میشه هم دامن ِ ما رو گرفت و ما هم بازی!

سه تا از خاطره ی شیرین در سال گذشته رو باید بگیم.

خب برای من خیلی سال خوبی بود. و اما سه تای من

1- خاطرات ِ شیرینی از پادکست ساختن دارم که جالبن. یکیشون اینه که وقتی داشتم صدای بچه اردک در میاوردم یه هو دیدم یکی داره از اتاق ِ روبرو با تعجب نگام می کنه و می خنده.

2- امسال یکی از دوستای قدیمیم تونست برای ادامه تحصیل بره یه دانشگاه ِ خیلی خوب که براش از همین جا ارزوی بهترین موفقیت ها رو می کنم. یه بار وقتی با هم رفته بودیم فروشگاه من می خواستم بگم hair dryer هز کاری می کردم زبونم نمی چرخید و بجاش می گفتم hair driver. چندین بار تمرین کردم و آخر سر به فروشنده گفتم excuse me, how much are these hair drivers
اونم یه نگاه به سشوار ِ تو دستم می کرد و یه نگاه ِ عاقل اندر سفیه به من و آماده بود که بگه دنبال ِ چی می گردی که دوستم نجاتم داد و اون لغت ِ طلسم شده رو به راحتی تلفظ کرد

3- کم کردن ِ چند کیلو اضافه وزن با علاقه مند شدن به ورزش و اضافه کردن ِ چند کیلو بخاطر ِ علاقه مند شدن به یک شکلات ِ جدید!!

حالا من هم پنج وبلاگ رو دعوت می کنم که بازی رو ادامه بدن. شیرین ِ عزیز، الپر عزیز، نیک آهنگ ِ عزیز، سر به هوای عزیز، و مهدی عزیز رو به بازی دعوت می کنم.

به علاوه سایر نویسندگان شفا مجید، فور اور84، مهزاد، مرجان، هدا، پرنیان، و همه ی بقیه ی دوستان هم همگی دعوت می شن که در این باره بنویسن

... محمد