۱۳۸۶ مرداد ۹, سه‌شنبه

جاي نوميدي نيست

تا آن هنگام كه ستارگان مي درخشند

جاي نااميدي نيست

تا آن هنگام كه شب بر برگها شبنم مي نشاند

و آفتاب چهره صبح را زرين ميكند

جاي نوميدي نيست

هر چند كه سيل اشك بر گونه ها روان شود

وقتي تو آه مي كشي ، بادها آه مي كشند

و زمستان غصه هاي خود را چون برف

بر گور برف هاي پائيزي فرو مي بارد

اما زمين بار ديگر زنده مي شود

و سرنوشت تو از كائنات جدا نيست

پس همچنان در سير و سفر باش

و اگر چندان شاد و سر خوش نيستي

نوميد و دلشكسته نيز مباش



املي برونته

ترجمه دكتر الهي قمشه اي



Excerpt:

SYMPATHY

There should be no despair for you

Thile nightly stars are burning

While evening pours its silent dew

And sunshine gilds the morning

There should be no despair -through tears

May flow down like a river :

Around your heart forever ?

They weep , you weep -it must be so ;

Winds sigh as you are sighing ,

And winter sheds its grief in snow

Where autumn 's leavs are lying:

Yet , these revive , and from their fate

Your fate cannot be parted :

Then , journey on, if not elate ,

Still never broken -hearted

Emily Bronte