۱۳۸۶ مرداد ۱۳, شنبه

دو شخصیتی

فکر کردي چي ؟ فكر كردي كي هستي ؟ اگر تو خري من صد بار خر ترم!

بعد در حالي كه رگ گردنش از عصبانبت زده بود بيرون و صورتش مثل آتيش سرخ شده بود يقه طرف را گرفت و گفت :
- " زبان دراز گردن كلفت ، فكر كردي ولت مي كنم "

همين موقع نا گهان حس كرد حالش بهتر شده ، صدايش را پايين آورد و گفت :
- يك لحظه صبر كن ، مثل اينكه حالم بهتر شد ، جدا حالم بهتر شد ، مياي با هم دوست شيم ، نظرت چيه ؟
- پس تكليف اين همه فحش كه حواله دادي چي ميشه ؟
مرد كمي رفت تو فكر و بعد از چند لحظه گفت :
- تقصير خودم نيست ، وقتي عصباني مي شم وحشت مي كنم ، وقتي عصباني مي شم در اطرافم كسي رو نمي بينم كه آروم باشه ، مي بينم همه دارند يه جوري توي سر هم مي زنند ، همه جا هق هق گريه است ، اگر فقط يك نفر هم در اطرافم باشه همون يك نفر هم مي زنه توي سر خودش ، همه نا آرامند، مرتبا به هم فحش ميدن و يا با نفرت به هم نگاه مي كنند ، پيرهنم بوي تنهايي مي گيره ، چرا ؟
- حالا چي ؟
- حالا فقط اونايي رو مي بينم كه آرومند ، هر وقت آروم مي شم فقط اونايي رو مي بينم كه آرومند ، همه آرومند ، به هم لبخند مي زنند ، دست همو مي گيرند ، براي هم بوسه مي فرستند، اگه فقط يه نفر هم در اطرافم باشه واسيه خودش لطيفه ميگه و مي خنده. راستي قضيه چيه ، چقدر تو با حالي، مياي با هم دوست شيم ؟

- پس تكليف اين همه فحش كه حواله دادي چي ميشه ؟
- باز گفتي؟ بابا فحش ها رو باد مي بره ، بيا با هم دوست شيم ، تو چقدر خوبي ، اما نه ، يك لحظه صبر كن ، مثل اين كه باز حالم بد شد ، چرا ؟ ، فكر كردي كي هستي ، زبان دراز گردن كلفت ، فكر كردي ولت مي كنم ...

منبع

Excerpt: A liitle bit too exagerated conversation between two that manifests how much we could behave different in a short time. In other words, how much could we be bi-characteristic in a real life.