۱۳۸۶ مهر ۲۳, دوشنبه

آخه چطور دلمون میاد!؟

وقتی بچه بودیم ، مادربزرگم خیلی به ما گوش زد میکرد که به قرآن احترام بذارین ،هرگز بدون وضو دست به آیات نزنید ، و وقتی قران خوندین ببوسیدش و بعد روی تاقچه بذارین . حتی برای اینکه ما رو از عواقب توهین به قرآن بترسونه میگفت: یه نفری حواسش نبوده و قرآن رو زیر پاش گذاشته و خدا چشمانش رو کور کرده!!! چطور ما که اینقدر به قرآن احترام میذاریم و اون را به خاطر اینکه کلام خداست مقدس می شماریم ، میتونیم به طبیعت و این همه زیبایی، که قرآن ِ مصوّر است و آیه ها در آن به جای اینکه بنشینند ایستاده اند توهین کنیم و قدر این همه زیبایی رو ندونیم ، به خدا ما به خودمون ظلم میکنیم! اگر وضو نمیگیریم و به یک گل دست می زنیم ، لااقل به حرمت خالق اون محیط اطرافش رو کثیف نکنیم ، چطور دلمون میاد این همه زیبایی نابود بشه . یک درخت راست راست جلوی آدم وامیسته و بلند میگه : اشهد ان لا اله الا الله ، ما نمیشنویم و برای همینه که ارزش درخت رو نمیدونیم و افتادیم به جون جنگل ها.

خرداد امسال فرصتی شد و به منطقه ای در دامنه دماوند بنام دشت لار رفتیم . نمی دونم تا حالا بهار اونجا رفتید یا نه !؟ واقعا زیباست
دشت لار ، پارک ملیست ، خیلی تمیز بود ، و شاید اولین چیزی که جلب توجه میکرد همین تمیزی بود و البته خیلی خلوت!!!. اونجا از خدا خواستم که پای انسانهای اوباش ( کسانی که معنی این همه زیبایی رو نمی فهمن و بدون هیچ عذاب وجدانی محیط اطرافشون رو به گند میکشن) اینجا وا نشه

عکس های پائین: پارک ملی دشت لار(خرداد 86)- قسمتی از تابلوی مسحور کننده ِ نقاشی شده توسط خداوند است بر بوم ِ هستی

ناز ِاین کفش دوزک عزیز رو هم خیلی کشیدم تا افتخار عکس گرفتن دادند
اینها هم شش تا دوست با وفا که اونجا پیدا کردیم