۱۳۸۶ آبان ۵, شنبه

سالک


مجتبي كاشاني در سال 1327 در خانواده اي معمولي در مشهد به دنيا آمد . پس از اخذ ديپلم جهت ادامه تحصيل در رشته اقتصاد وارد دانشگاه شيراز شد . و در سال ا356 فوق ليسانس خود را از مركز مطالعات مديريت وابسته به دانشگاه هاروارد دريافت نمود و در سالهاي 1356و 1367و 1369، به ترتيب دوره هاي مديريت صنعتي ،‌مهندسي صنايع و كنترل كيفيت فراگير را در ‍ژاپن گذراند . حس نوع دوستي و عدالت خواهي از مواردي بوده كه هميشه او را تحت تاثير قرار ميداده و اين را در همه آثارش مي توان مشاهده نمود .
او در شعر نو هم به موفقيت هايي رسيد.تاكنون هفت كتاب با نام هاي : از خواف تا ابيانه ،‌بارن عشق ، به آيندگان ، روزنه ، پل ، عشق بازي به همين آساني ست ،‌خويشتن را باور كن و دو كتاب در رابطه با مديريت : از گاراژ تا كلينيك ، نقش دل در مديريت، از اين مدير فيلسوف و شاعر منتشر شده . كاشاني مدير صنعت و مشاور صنعت بود و با همه خشونت ها صنعت ،‌او يك شاعر بود . كاشاني مي گويد :‌ به دليل اينكه هنر و كار از هم جدا شده اند ما اكنون با مشكل رو به رو هستيم و يكي از خصوصياتي كه در كمتر هنرمندي مي توان يافت ، الفت دادن و گره زدن شعر با جريانات زندگي اجتماعي است .
مشاهده روستاييان محروم و مستضعف جنوب خراسان دستمايه سرودن منظومه اي به نام " سفر نامه خواف " شد . و سر آغاز حركتي فرهنگي توسط ايشان تحت عنوان " جامعه ياوري فرهنگي جنوب خراسان" در سال 1365 شد كه تمام كوشش خود را براي محروميت زدايي از جنوب خراسان متمركز كرد .كه فعاليت هايي مانند :
ساختن مدرسه ،‌ساختن خوابگاه ها و شبانه روزيهاي مردمي ،‌تامين كمك هزينه تحصيلي دانش آموزان ممتاز ، كمك به ساخت سالنهاي ورزشي و تربيتي ، بورسيه تحصيلي به دانشجويان ،‌كمكهاي مقطعي به مردم و تا مين مايحتاج اوليه آنها ، برگزاري مسابقات علمي روستايي و اهداء جوايز ،‌تقدير و تشويق معلمان و دانش آموزان نمونه و…مثالهايي از آن مي باشد .کاشانی در میان مردم محروم از همه چیز می برید و حتی خود را فراموش می کرد و جامعه یاوری را به عنوان یک الگوی موفق ارئه کرد . قطره های اشک کاشانی در کوچه های نعل گندر محمد آباد و سرخکوه و جای جای روستاهای جنوب خراسان بر زمین می جوشد .و رد پای این عاشق ِ عارف بر بیابان های جنوب خراسان نقاشی شده .
کاشانی دیگر همسایه همه روستاهای قائن شده بود همه بچه ها شعر هایش را می سرودند و برایش داستان می نوشتند و.مجتبی کاشانی به قول یداله کابلی از اعضای جامعه یاوری، چاوشی بود برای صبح بیداری و خون تازه ای برای جاری شدن در رگهای حیات
و پیام آور تازگی بود و طراوت ...
و به قول امیر احمد فلسفی :
بسیار از درد می گفت و درد خود را رنج محرومان می دانست و کلامش و زبانش بسیاری دلها را بیدار کرد و چشمها را گشود ، زندگی هنر ِ یافتن روزنه در تاریکی است .
شاعری را ندیده بودم به اندازه یک لشکر با جهل و فقر بجنگد و پیروز شود و اینگونه اهل کار باشد و واقعاً دوبیتی عمل بود ، استاد وصل بود و مهندس پل تا عشق و بیداری و آبادی ایجاد کند و
چه سعی بلیغی داشت در پیوند ، دل به دل ، دل به کار ، محبت و صنعت ، عشق به وطن و غیرت برای آبادی
در هنگامه شیمی درمانی و عوارض دردناک آن سفرهایش را برای ساختن ایران دانا و توانا می دوید و می گفت :
در مجالی که برایم باقیست
باز همراه شما مدرسه ای می سازیم ..
آقای حسین میری تعریف میکنند که چگونه ایشون هر موقع کمک ها ی دیگران را به محرومان میدید خوشحال میشد و اشک از چشمانشان سرازیر میشد و می گفتندکه این مردم چقدر به من و همنوعانشان لطف دارند و من در آن لحظه احساس کردم که
مجتبی خود را در بهشت خویش می بیند و من اعتقاد راسخ دارم که او بارها و بارها در دنیای خود بهشت را تجربه کرده بود .

زندگي مرحوم كاشاني نمونه اي از زندگي يك انسان آزاده و عاشقي است كه همه عمر خود را صرف خدمت به هم نوعانش و گره زدن كار و عشق و زندگي كرد . او معتقد بود كارخانه نبايد زشت و خشك باشد و كارگران بايد در آنجا احساس امنيت كنند و بدانند در مشكلات حمايت مي شوند ،‌او عشق را با ظرافت تمام به
محيط ها ي خشك صنعتي راه داد و كتاب نقش دل در مديريت ِ را نوشت .
این انسان نازنین و بزرگ سر انجام در شب 23/9/83 با اين جهان فاني وداع كرد و آرام گرفت .
در آخرين نوشته قبل از وفاتش مي نويسد :
توصيه ام به مديران صنعت آنست كه انسان مداري و عشق مداري را محور همه مديريت خود قرار دهند و منطق و عاطفه و عقل و عشق را به موازات هم رعايت كنند و محيط كار را تبديل به محيطي عارفانه كنند كه در آن انسان به عنوان محور و هدف توليد و ابزار توليد به رشد و شكوفايي رسد تا شكوفايي ايجاد كند .
حاصل عمر من برای مردم و برای کشورم تا این تاریخ 200 مجتمع آموزشی ست که با پول مردم و دوستانم در یاوری ساختیم و 5 کتاب شعر است که آنها را برای مردم و به عشق خدا و آنها سرو ده ام و تعدادی کارخانه منظم و زیبا و بهداشتی شده و هزاران کارگر و کارمند و متخصص فرهنگ یافته صنعتی است که امیدوارم از آنها پاسداری شود
به هر حال من به قول پاستور آنچه در توان داشتم انجام دادم و اينك در لحظه وداع از اين نظر احساس شرمندگي نمي كنم

همه رفتند، من ولي ماندم
قصه عشق و عاشقي خواندم
درود بر خداوند كه او را آفريد و قبل از آفرينش، ياد و عشق خود را در قلب او جاي داد
این هم چند قطعه شعر از این شاعر ِ عاشق ِ مدیر ِ فیلسوف

باز ای عشق انتخابم کرده ای
هم طراز آفتابم کرده ای
غوره ای بودم به تاکی ،خام و ترش
مرحمت کردی شرابم کرده ای
مجتبی کاشانی


رمــز پيروزي ژاپن بسـته پنـج عامل است
گرچه آن در دين ما داراي شرح كامل اسـت
ليك آنها در عمل آن را عبارت گشــته اند
رتبه اول به توليـد و تجـارت گشـــته اند
رمـز اول، هر چه زائد را بـرون بردن ز كار
Seiri
رمـز دوم، هر چه را در جاي خود دادن قرار
Seiton
رمز ســوم، هرچه در جايش نهادن بعد كار
Seiso
رمز چهـارم، شــيوه آموزش زنجـيره وار
Seiketsu
رمز پنجـم، در نظافت شــهره دوران شدن
Shitsuke
در حقيقـت پاسـدار نيمي از ايمان شــدن
آنچه ژاپن آزمــوده جمله در احكام ماست
همـتي بايد كه اين شايســتگي انعام ماست