۱۳۸۶ آبان ۱۰, پنجشنبه

ياد ياران

Rememberance

They are all gone into the world of light

And I alone sit lingering here

Their very memory is fair and bright

And my sad thoughts doth clear

I see them walking in an air of glory

Whose light doth trample on my days

My days , wich are at best but dull and hoary

Mere glimmering and decays

Henry vaughan 1622-1695

قطعه اول

ياد ياران

همه به جهان نور رفتند

و من تنها اينجا درنگ كرده ام

ياد ياران چنان زيبا و نوراني است

كه هر انديشه غم آلود را از آسمان دل مي راند

آنها را ميبينم كه چون خورشيد

با شكوه و جلال مي روند

و روزهاي مرا روشنايي مي بخشند

روزهايي كه بدون ديدار ايشان

در بهترين احوال تيره و غم افزاست

هنري وون

I can

So nigh is grandeur to our dust

So near is God to man

When duty whispers low , thou must,

The youth replies " I CAN"

Emerson,voluntaries, NO.3

قطعه دوم

من مي توانم

هنگامي كه وظيفه در گوش جوان نجوا ميكند كه " تو بايد "

و جوان پاسخ مي دهد " من مي توانم "

در اين حال چقدر شكوه عظمت در آن جوان ظاهر مي شود

و چقدر به خدا نزديك است

رالف والدو امرسون

ترجمه : دكتر الهي قمشه اي

منبع :كتاب در قلمرو زرين يا 365 روز با ادبيات انگليس

تاليف و ترجمه: حسين الهي قمشه اي