۱۳۸۶ آذر ۳۰, جمعه

معشوق همین جاست



ای قوم به حج رفته کجائید ، کجائید
معشوق همین جاست ، بیائید بیائید
معشوق تو همسایه و دیوار به دیوار
در بادیه سرگشته شما در چه هوائید
گر صورت بی صورت معشوق ببینید
هم خواجه و هم خانه و هم کعبه شمایید
ده بار از آن راه بدان خانه برفتید
یکبار از این خانه بر این بام برآیید
آن خانه لطیف است ، نشانهاش بگفتید
از خواجه آن خانه نشانی بنمائید
یک دسته گل کو ، اگر آن باغ بدیدید ؟
یک گوهر جان کو ، اگر از بحر خدائید
با این همه آن رنج شما گنج شما باد
افسوس که بر گنج شما پرده شمائید
مولانا