بعضی آدمها مثل خط صافند ، از اول تا آخر در یک راستا و جهت . بعضی ها مثل کلاف پیچیده ، اگر یک سرش را بکشی معلوم نیست چه گره های کوری از داخلش دربیاید . بعضی موج دارند و تاب می خورند ، آرام می روند بالا و پایین عین تاب سواری . بعضی فقط تا می خورند و تا و تا و حاصلش فقط خطهای شکسته . گاهی اوقات دور آدمها خط می کشند مثل وقتی که میمیرند و می افتند روی زمین . گاهی اوقات آدمها خط خطی می شوند مثل وقتی که کسی روی تخته سیاه دلشان خرچنگ قورباغه می نویسد .
به من اما اگر یک خط بدهی خمش می کنم تا بشود شبیه دایره ، بعد یک خط دیگر می گذارم زیرش تا بتواند بایستد و میکارمش همه جا ، روی تمام نیم خطها و پاره خطها ، روی تمام خطوط ممنوعه .
به من اگر یک خط بدهی دو سرش را می کشم تا آخر دنیا ، آن وقت یک آسمان می ماند و یک زمین ، فقط برای خودمان .
0 نظر:
ارسال یک نظر