۱۳۸۶ دی ۲۰, پنجشنبه

فقط یک متر خاک

این روزها هوا به شدت سرد است.دمایی که بدون حضور وسیله ای گرمازا تحمل آن غیر ممکن است.شب در آن سوی پنجره دما از 20- درجه هم پایین تر می رود اما صبح که از خواب برمی خیزیم و شیر آب را باز می کنیم دمای آن قطعا بالای صفر است چون هنوز مایع است.لوله های آب حداکثر 1 متر پایین تر از سطح زمین قرار دارند.این یعنی یک متر پایین تر از سطح زمین می تواند 20 درجه گرمتر از سطح زمین باشد.
در مقدار ناچیزی خاک بدون اینکه سوختی بسوزاند یا انرژی مصرف کندچنین انرژی بزرگی نهفته است.زمین کره حیات است ، کره زندگی ، گوی خوش نقشی که انرژی حیاتمان را حتی در این سرمای استخوان سوز ِ مرگ نشان ، در دل خویش جای داده است.انرژی زندگی را حتی در یک متر از این خاک می توان دید.تمام گرمایی که امروز و آینده ، من و تو ، برای زنده نگه داشتن خود نیاز داریم از این خاک تامین می شود.
تصور کن !! تنها و تنها به خانه خود فکر کن.دست کم 15 سال است که با گاز غذایت را می پزی ، حمامت را گرم می کنی و آن را مرحمی می کنی بر روی زخم ِ شلاق ِ سوز زمستان.
حیرت آور نیست ؟ تنها تامین انرژی یک خانه بسیار شگفت انگیز است چه رسد به یک شهر و یک کشور !!!
این گاز نیز از قلب تپنده زمین به من و تو ارزانی شده است.ما بسیار بی انصافیم و بی انصافی ما رنگ الهیت و حق به جانبی به خود گرفته است.آیا تا کنون شنیده ای که در کنار عناوینی همچون عرفان ، خداشناسی و فلسفه نامی از زمین شناسی برده شود؟ ابدا. بلکه این علم نجوم است که در ردیف این مضمامین قرار می گیرد.
آن لحظه که ما با بی انصافی تمام پشت به زمین کرده ایم و معنای زندگی را در آسمان هفتم جستجو می کنیم زمین بدون هیچ معنا و توجیهی ، سخاوتمندانه انرژی حیات را در رگ های ما می دمد.آیا این انصاف است؟
ما غریب نوازان ِ ماهری هستیم.ما کمتر آشنایانی که بدون چشم داشت به ما خدمت می کنند را می بینیم.
سازمان هایی فضایی عظیم ، تحقیقات گسترده ، هزینه های فوق کلان برای اکتشاف ِ فضا به راه انداخته ایم.تا دورترین کهکشان ها را مورد مطالعه قرار داده ایم اما........
اما بیش از 90 درصد اقیانوس ها هنوز ناشناخته اند.خنده دار نیست؟
گفته می شود اگر بشر بجای اینکه این همه انرژی ، وقت و هزینه خود را در نگاه کردن به آسمان و فضا صرف می کرد ، بر عکس به زیر پای خود ، زمین اختصاص می داد ، امروز توانسته بود تونلی به هسته زمین بزند و تنها یک تونل چنان انرژی عظیمی می داد که در کل کره زمین دیگر نیاز به هیچ نیروگاهی اعم از فسیلی یا هسته ای نداشتیم.آن یک تونل ، انرژی مورد نیاز همه مردم این کره را تا پایان تاریخ تامین می کرد.
آیا در این صورت زمین ِ امروز زیبانر و پاک تر نبود؟
در عوض ایستادن فلان احمق بر روی کره ماه چه نفعی به حال زمین و من و تو داشته است؟
دیدن عکسهای مریخ که آن هم یک زمین دارد و یک آسمان کدام در راه مانده که از سرما یخ زد و مرد را نجات داد؟
این همه جستجو برای یافتن آثاری از حیات در فضا ؟؟!!! انرژی عظیم در زیر پای ماست در یک متر از خاک ِ حیات خانه ما و آنگاه به امید یافتن حیاتی کم رمق و بی خاصیت در فضا چشمها به آسمان دوخته شده است.
گویا ما علاقه ای به چیزهای روشن و بدیهی نداریم و تنها ازمه آلود بودن و نظریه پردازی لذت می بریم.


ما با آسمان و زمین ِ درون خود نیز چنین معامله ای را کرده ایم.بزرگان را در آسمان قرار داده ایم و هر خدمتگزار ِ بی چشم داشتی همچون جسم خود را با فراموشی خود لگدکوب می کنیم تا به آن آسمان برسیم.
آیا ممکن است کسی که می گوید "بزرگان" در ذهن خود به "کوچکان" اعتقاد نداشته باشد؟؟
آن " کوچک "، همان زمینی ست که ریشه های تو بدون او خشک می شود و آسمانت بی معنا خواهد بود.
آن" کوچک "، همان فراموش شده ایست که وقتی به ستایش زیبایی دانه برف مشغول بودی به آرامی پالتویی را به دوش تو انداخت تا سردت نشود و به این موضوع نیاندیشی که همین برف زیبا این روزها جان چندین انسان را گرفت.
وای از روزی که زمین نیز مانند ما سودای بزرگ شدن به سرش بزند !!
اگر کوچکی قدر خود را بدان و حسرت ِ بزرگ بودن را به جلوی حسرت خورندگان پرتاب کن و اینقدرخود را از آسمان دور نبین که دسیسه ایست ماهرانه از جانب ذهنت تا همیشه روی زمین بمانی
واگر بزرگی مانند بزرگان نام ِ بزرگی را به کوچکان نسبت بده
و اگر انسانی "هستی شناس" هستی مانند هستی هر دو مفهوم بزرگی و کوچکی را به زباله دان بیانداز