
از بچگی از محرم خوشم میومد . اهل هیئت رفتن و عزاداری این جور چیزا نیستم . از محرم خوشم میاد . اینکه پیاده برم دسته ها رو نگاه کنم . دنبال دسته ها راه بیفتم و برم و برم . تا اونجایی که دسته بره توی یه تکیه ای و جلوت بشه یه خیابون خالی و باز هم برم ، تا جایی که پاهام میره .
محرم رو دوست دارم . اینکه می بینی اون همه آدمی که هر روز عین ربات از کنارت رد می شدن انگار یکدفعه تبدیل میشن به آدمهای زنده ، آدمهایی که می تونی بفهمیشون . یه جور حس مشترک نه لزوما اعتقاد ، یک جور احترام خاص به باورهای همدیگه . یکجور باهم بودن لذت بخش .
محرم رو دوست دارم . باورها رو دوست دارم . باهم بودن رو دوست دارم . آدمهای زنده رو دوست دارم .
0 نظر:
ارسال یک نظر