۱۳۸۶ بهمن ۲, سه‌شنبه

دو کلمه حرف

بله بله میدونم که دیگه عاشورا تموم شد و چیزایی که میخوام بگم از دهن افتاد! ولی اگر زمانی باید درمورد امام حسین و آزادگی و فهم از دین حرف زد و بحث کرد الان زمانشه نه فقط توی شلوغ پلوغی اون چهار پنج روز و دوباره فراموش بشه و بره برای سال بعد . امسال سال مولانا بود، نه؟ چی شد؟ همه سال و بزرگداشت مولانا توی همون دوهفته خلاصه شد؟ جای تعجب نیست اگه الان از یکی درمورد مولوی بپرسی ، بگه همونجا که پرنده میفروشن رو میگی!! اگر غیر از این بود باید تعجب کرد . برای اینکه ماهیت و هویت واقعی و معنای حقیقی ِ حرف
های مولانا ، قیام حسین و سر در چاه کردن علی و ... رو توضیح داد باید توی زندگی معمولی نشونشون داد نه توی کتابها و روایات و متنهای آنچنانی . اگر توی علم هم نگاه کنیم همین الان بچه هایی که علم محض رو دوست دارن واقعا کمن ، همه میرن سراغ علم کاربردی ، با اینکه محض پایه کاربرده . الان مولانا کجای زندگی یه آدم معمولی رو پرکرده که بخواد بشناسدش . غیر از خورش قیمه نذری چه چیز دیگه ای از امام حسین وارد زندگی ماها شده که بر اساس اون بشناسیمش .
معنای آزادگی رو باید توی همین زندگی هر روزه نشون داد ، معنای اینکه آدم زن و بچه اش رو برمیداره میره وسط یه صحرا درحالیکه میدونه آخرش هم چی میشه بفهمه یعنی چی . او که نیازمند ترحم یا خودآزار نبوده . فکر میکنم یه مشکل بزرگ که سر راه شناخت واقعی امام حسین و حضرت و علی و مولانا و ... وجود داره اینه که اونها رو چیزی ماورای یک انسان درنظر میگیریم . بله اونها آدمهای فوق العاده ای بودن ولی در هر صورت مثل ماها انسان بودن ، احساساتشون ، زندگیشون مثل ما بوده . اگر من نمیتونم معنای آزاده بودن ، تن به ذلت و خواری ندادن و دفاع کردن از عقیده و فکری که تمام وجودم رو میسازه و بدون اون پوچ هستم رو بفهمم به خاطر این نیست که حسین ماورایی بوده ، به خاطر اینه که من خیلی از قافله انسانیت پرتم . به خاطرهمین به جای اینکه خودم رو برسونم به او ، او رو میکشم پایین کنار خودم و لطف میکنم و براش گریه زاری میکنم .(برو برای عمه ات گریه کن!)
اگر ما حسین رو نمیشناسیم به خاطر اینه که خوب بودن و انسان واقعی بودن همون چیزی که خودش میگه چیزی که شایسته وجود من هست(معروف) رو نمیشناسیم . برای فهمیدن کربلا باید از توی صحرا اومد بیرون و وسط میدون زندگی خودمون دنبالش بگردیم .
نمیشه با ساتور افتاد به جون عقاید مردم که چرا اینکارو میکنی چرا اونکارو میکنی . نمیشه از جز به کل رسید . آزادگی و عدالت پرستی باید توی زندگی ما جریان داشته باشه که اگر کسی ازمون پرسید از حسین و عاشورا چی میدونی ، به جای آسمون ریسمون بافتن بگم به زندگیم نگاه کن ، همین .