۱۳۸۶ بهمن ۲۷, شنبه

زرنگ باش


یکی از این عادت های ایرانی ها اینه که برای کوبیدن هم دیگه از مدرک دانشگاهی و دانشگاهی که توش درس می خونن دم می زنن. از استاد هاشون. از اینکه شش تا فوق لیسانس و 10 تا دکترا دارن از هاروارد و شریف. البته ممکنه راست بگه یا نه. اون مهم نیست.

مهم اینه که رشته های فنی ومهندسی و علوم به آدم اخلاق نمی ده. به همین دلیل من دوست دارم علاوه بر دانشمندان رشته ی خودم با معلم های اخلاق هم نشین باشم. یا حداقل کتاب های درست و حسابی هم بخونم. شعر های نظامی و حافظ جون رو حفظ کنم. صحبت های بچه های شفا رو بخونم. آدم ِ دکتر و فوق دکتر به راحتی می تونه ترسو باشه، کینه ای باشه، بدخواه باشه و همه ی این بیماری هاش رو برای اینکه موجه جلوه بده از سرکوب ِ مدرک دانشگاهی استفاده می کنه. المپیادی ها گاهی هم همینطور هستن. دنبال ِ جمع کردن ِ بهترین مدارک تحصیلی می گردن اما وقتی باهاش حرف می زنی حالت از غرورش به هم می خوره. مثل همون که دکتر قمشه ای می گه در پادکست 41 که طرف خودش غلطه بعد می خواد من رو درست کنه و می گه درستت می کنم.

آدم می تونه دلش دریا بشه. اما نه با نشستن پای حرف آدمی که مرداب ِ دلش بو کرده.
آدمی که می خونه و هضم نمی کنه دچار غرور میشه. باید هم با این بیماری این حرف ها رو بزنه. مگه آدمی که سرما می خوره توقع نمی ره که عطسه بزنه؟ آدمی که هضم نمی کنه نوشته های مقالات علمی و اخلاقی رو دچار غرور میشه. بیمار میشه. سر ِ دلش می مونه. بد حال میشه. خوش حال نمی شه. باید برای جبران ِ خلا درونش مدرک هاش رو به رخ بکشه.

اگر اخلاق مون اشکال داره و بد اخلاقیم، اگه می ترسیم از آینده، اگه امیدوار نیستیم بیاید جواب ِ سلام ِ خدا رو بگیم. او بدخواه ِ ما نیست. او که به زندگی وارد بشه با خودش هماهنگی میاره. باز شدن ِ روح میاره. شیطان از اسم ِ خدا نمی ترسه از حضور ِ خدا می ترسه. تاریکی از اسم ِ نور که نمی ترسه. از حضور ِ نور می ترسه.

خدا رو نباید ازش ترسید چون می زنه. باید ازش ترسید چون اگه ناموزون بودن رو ادامه بدی او میره. ما باید از رفتن ِ او بترسیم.

بهم تعنه می زدند که نیچه گفت خدا مرده! البته که مرده. به جاش یه خدای تجارت اومده توی کعبه ی دل. این خدای تازه اومده و همه چیز رو عوض کرده تو زندگیمون. توی اخلاق، توی صبرمون، توی برخوردهامون با مردم.

یادمون نره که اون خدای آسمانها گفت: روزی ِ تو در آسمانه. دزدی نمی خواد بکنی. این روزی می تونه مقاله علمی باشه، می تونه پذیرش دانشگاه باشه، می تونه پول باشه، می توه همسر باشه. خدا شایعه نیست. تحقیق شده است.

افلاطون می گه:

و بدان كه انتقام ِ خدا از بنده،
به سُخـط (خشم ِ بي رحمانه) و عـِتاب (بي حرمتي و سرزنش) نبـُوَد،
بلكه به تقويم (متحول كردن) و تأديب (ادب كردن از فرط ِ عشق) باشد.

انتفام ِ تو از مردم ِ نادان چه طوریه؟ تو نباید از خدا یاد بگیری به عنوان بهترین معلم؟ آیا هنوز می ترسونی و تحقیر می کنی و فحش می دی؟ از آفریننده ات نباید تو یاد بگیری؟ او تمام ِ پیچ و خم های طبیعت رو بهتر می دونه و اگه کاری می کنه حتما بهتر جواب میده. آیا نمی خوای زرنگ باشی و ازش یاد بگیری؟

افلاطون در پند نامه اش می نویسه:

اهل ِ علم را به كثرت ِ علم امتحان مكن،
بلكه اعتبار ِ حال ِ ايشان به دوري از شر و فساد كن.

و بدان كه كسي كه در شر ِ غير از خود انديشه كند،

(كسي كه به فكر ِ ضرر رساندن به ديگريست، مثل ِ دانشجويي كه جواب ِ مسأله اي را مي داند اما به دانشجوي ديگري كه همان را ازو سؤال مي كند نمي گويد يا كاسبي كه مي خواهد كسي را ورشكست كند)

نفس ِ او قبول ِ شر كرده باشد و مذهب ِ او بر شر مشتمل شده.

(يعني چنين كسي خيال مي كند كه زرنگ است ولي او در واقع ريسك ِ بزرگي كرده و شر را باور كرده است و آنرا در اعماق ِ وجودش راه داده. چنين كسي راهي كه در زندگي طي مي كند پر از شر خواهد بود زيرا راه ِ زندگي ِ ما پژواك ِ نيات ِ قلبي ِ ماست.)



Excerpt: On Plato's advices about ethics.