۱۳۸۷ فروردین ۷, چهارشنبه

یادم باشد...



ابرای بهاری آسمون رو گرفتند، همونهایی که همیشه دعوای زن و شوهری رو بهشون شبیه میدونند. هوا گرفته است- انگار نه انگار که بهاره- اما این گرفتگی مثل آسمون گرفتهِ زمستون نیست. این گرفتگی مثل دعوای زن و شوهرهاست!! زود از بین میره، خیلی زود.


یادم باشد حرفی نزنم که به کسی بر بخورد
نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد
خطی ننویسم که آزار دهد کسی را...
یادم باشد که روز و روزگار خوش است
وتنها دل ما دل نیست!!!

یادم باشد جواب کین را با کمتر از مهر وجواب
دو رنگی را با کمتر از صداقت ندهم...

یادم باشد باید در برابر فریادها سکوت کنم
و برای سیاهی ها نور بپاشم...

یادم باشد از چشمه، درسِِ خروش بگیرم
و از آسمان درسِ پـاک زیستن
یادم باشد سنگ خیلی تنهاست…

یادم باشد باید با سنگ هم لطیف رفتار کنم مبادا دل تنگش بشکند
یادم باشد برای درس گرفتن و درس دادن به دنیا آمده ام …

نه برای تکرار اشتباهات گذشتگان

یادم باشد زندگی را دوست دارم
یادم باشد هر گاه ارزش زندگی یادم رفت

در چشمان حیوان بی زبانی که به سوی قربانگاه می رود
زل بزنم تا به مفهوم بودن پی ببرم

یادم باشد می توان با گوش سپردن به آواز شبانه دوره گردی
که از سازش عشق می بارد
به اسرارعشق پی برد و زنده شد

یادم باشد سنجاقک های سبز قهر کرده
و از اینجا رفته اند… باید سنجاقک ها را پیدا کنم
یادم باشد معجزه قاصدکها را باور داشته باشم

یادم باشد گره تنهایی و دلتنگی هر کس
فقط به دست دل خودش باز می شود!...

------------------------------------------------------------------------

پ.ن:شعر بالا رو در طول یک وب گردی پیدا کردم. البته خیلی جاها پیدا میشه اما نمیدونم چرا الان برای من خیلی جالب به نظر رسید!