۱۳۸۷ فروردین ۲۴, شنبه


چند روزیه که این شعر افتاده سر زبونم، یادمه خدابیامرز پدر بزرگم وقتی کوچیک تر بودم، همیشه اینو میخوند. اون موقع زیاد نمیفهمیدم چی میگه اما الان...ه




دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر


کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست


گفتند یافت می نشود گشته ایم ما


گفت آنچه یافت می نشود آنم آرزوست


مولانا