۱۳۸۷ اسفند ۱۰, شنبه

قل اعوذ برب الفلق


از دوست جون عزیز که جدا میشم یک بند دارم به سوالی که پرسید فکر میکنم؟ "چرا وقتی هوا کمی تاریک میشه ملت اینجوری میشن؟! تو این تاریکی چی هست که آدمها رو اینطور بی پروا و ... میکنه؟" و دارم به جوابی که از دهن خودم در اومد اما هنوز خودم تو کفِش موندم فکر میکنم: " چون تاریکی بهانه ای میشه برای مخفی کردن و پوشوندن پلیدی و کثیفی ها!"


خوب که فکر میکنم می بینم آدمهای زیادی دور و برمون هستند که اینجوریند! دنبال تاریکی، دنبال خلوت، دنبال یه پردهِ طبیعی که قایم کنه خیلی چیزها رو و بعد... نوعش هم مهم نیست ها. مهم اینه که یه بهانه با قدرت نسبتا مناسب باشه تا بتونه یه بخشی از وجودشون رو خفه بکنه! همونی که با پوزخند جالبی نگاهت میکنه تا ببینه کِی از رو میری؟ گوشه راهرو برای سیگار کشیدن، کنج دستشویی پارک برای مواد زدن، توی خیابون پرت و ناشناس با کسی قرار دیدار گذاشتن، گوشه حموم با تلفن پچ و پچ کردن و توی کوچه خلوت و تاریک متلک انداختن به یه دختر تک و تنها.

و یه چیزی دایم داره میاد تو کله ام، تا نوک زبونمم رسیده :


قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ* مِن شَرِّ مَا خَلَقَ* ... به خداوند خالق فلق... به خداوند خالق نور... پناه میبرم از آنچه آفرید... از تاریکی، از تاریک پرستان


یه جمله رو از معلم زیست دبیرستانم هیییچ وقت فراموش نمیکنم : کاری رو بکن که همه دنیا هم علیه ات قد علم کردن با قدرت وایسی و بگی، آره! من این کارو کردم، من کردم چون فکر میکنم درسته، چون خودم خواستم و پاشم هستم! آخه وقتی خودِ خود تو برای انجامش دنبال تاریکی و سوراخ سنبه میگردی که مبادا کسی ببینه، یا مبادا بقیه بفهمن تو این کارو انجام میدی، از باقی دنیا چه انتظار؟
هر وقت تونستی جواب خودت رو بدی، هر وقت برای ساکت کردن اون عقل در حال پوزخند زدن به تاریکی و خفا پناه نبردی، اون موقع کارت ارزش حرف زدن و ... کلا ارزش داره!



2 نظر:

Anonymous گفت...

tizbinane o ghashng bood ghazaleh.

Mohammad گفت...

همیشه خوندن مطالب ِ شما غزاله خانم آدم رو تطهیر می کنه. زنده باشی.