۱۳۸۸ فروردین ۲۰, پنجشنبه

یک جام دگر گیر


الهی سینه ای ده، آتش افروز

بارها نوشته 'ساقی بیا' تو شعراش. وقتی گیر می کرده یه جایی. وقتی نمی شده.

منظورش این نیست که بیا کمکم کن یا نور بیار. منظورش اینه که من که هی کبریت می کشم و خاموش میشه یکیش رو بشین توش. بیا دیگه. تو کبریت ِ بعدی.

بیدار شو، که خواب ِ عدم در پی است، هی!

حیف نیس که میخوای 40-50 سال دیگه کره زمین رو برای همیشه ترک کنی و الان داری استراحت می کنی؟ یا الان سردرگمی. ناشادی. بلاتکیفی. یا به طور خلاصه بی عشقی. عاشق ِ یه کاری نیستی که توش مقید باشی و خدمت کنی به انسان های روی زمین.

می خوام عوض بشه این حالت.

توی راهه. فقط کافیه کبریت ها رو بکشی. ساقی، به نور ِ باده بیفروز ِ جام ِ ما. ساقی خواهش می کنم روشنم کن. نذر می کنم.


ساقی بیا، که هاتف ِ غیبم به مژده گفت
با درد صبر کن، که دوا "می​فرستمت"

... محمد



Excerpt: Help, help!


1 نظر:

Hadi گفت...

گوش دهید ترانه زیبای "عشق می یاد" از آلبوم جدید احسان خواجه امیری با عنوان فصل تازه...
هرکسی دنبال خبر میگرده
بهش بگین عشق داره بر میگرده