۱۳۸۸ مهر ۲۴, جمعه


سلام انعکاس ِ نور ِ صبحگاهی که می درخشی از شیشه ی روبرو. پنجاه ثانیه هستی. شاید بیش از یک تصادف ِ زمین با شیشه باشی.

... محمد


Excerpt: Hey! you, the reflection of ش morning light shining from the window across the street. You are existed for 50 seconds! Who knows, maybe thou art more than a simple moment of a collision between the earth and that window. ~Mohammad


8 نظر:

امیر گفت...

سلام " شفا "
سلام محمد عزیز ،
نمیدونم چرا احساس می کنم تقریبن همه ی بچه ها و بزرگترها و قدیمی های شفا و حتی تازه ترا یه جورایی انگاری تو تنهایی دارن به سر می برن.
بی شفایی یعنی تنهایی ،
تنهایی ِ بی تو یعنی مطلق ترین ِ تنهایی های بد !
به جز بهار که فقط خدا می دونه که چی داره می گذره تو روزهای و شبای عزیزش با اومدن اون فرشته ی عزیز و دوست داشتنی تو زندگیش .
بارها طرح ِ نوشته ها اومده تو ذهن و جونم اما برای نوشته ی اینجا شدن جا مونده و نرسیده ، حتی یه بار خواستم بیام واز آرزوهام بنویسم ... از صحنه هایی که هر روز و شب توی دل و جونم از مرور کردن و فکر کردن بهش لذت می برم . عزیزی تازه از استرالیا برگشته و می گفت که آدم تا به آرزوی واقعی اش تو زندگی نرسیده آروم نمی گیره تو این دنیا ، از پیرمرد 70 ساله ای می گفت که بلاخره به آرزوی دیرینه ی سفر به قطب دست پیدا کرده بود بلاخره و چقدر راضی و آرام بود از این بابت ... نمیدونم چی بگم . اما از محمد عزیز ممنونم که مثل ِ همیشه اینجا رو سر ِ پا نگهداشته و یه جورایی شوق ِ نوشتن و حرف زدن رو تو ما ها زنده می کنه .
دلم برای نوشته های قدیمی های شفا تنگ شده ،
کافیه یه نیگاه به لیست ِ نویسنده های قدیمی بندازیم و یه مروری کنیم نوشته های دوست داشتنی و نورانی اون ها رو ...

امیر گفت...

یاد ِ این پست ِ اخطاریه ی مهزاد افتادم :
http://shefa.blogspot.com/2009/05/blog-post_5153.html

شتر گفت...

با امیر خیلی خیلی موافقم ،
نتایج انتخابات و حوادث بعد از اون " شفا" رو هم ترکوند ، تازه بعد از انتخابات باز هم خوب بود ، یه چنتا پست انتخاباتی هم داشتیم ولی الان یکه تاز میدون شده بهار خانوم ، کوچولوشون که ایشالا به سلامتی به دنیا بیاد دیگه خود به خود در شفا تخته می شه !
خانوم مهزاد خانوم هم که خودش افتاده تو کوزه :)
بچه ها کجائین ... کجائین...؟! مهزاد ... غزاله... :)

Unknown گفت...

سلام خسته نباشيد عزيز اين ويديو رو اگه ميشه بگيد آهنگش ماله کی هست ؟
يا اگه آهنگی داريد ازش راهنمايی کنيد ممنون

ناشناس گفت...

چیزی که برام جالبه اینه که اکثر بچه هایی که به شفا سر می زنن چه اونایی که مدام میان اینجا که نویسنده ها هم شاملشون میشه، چه اونایی که گذری میان، از وضعیت به وجود اومده راضی نیستن
ولی فقط همه مون یک کار خیلی خوب بلدیم اینکه انتقاد کنیم و توپ و بندازیم تو زمین کس دیگه.
اگه از وضعیت اینجا راضی نیستید ، اگه اینجا دیگه اون شور و هیجان و اشتیاق سابق رو نداره ، خوب پس چرا نشستید ؟؟! یک کاری بکنید !می تونیم از گوش کشی ، از نویسنده های تنبل شروع کنیم! که بیان جواب بدن اگه نمی نویسن پس چه می کنند؟!چرا تنبل شدن؟
و.....و
از بچه هایی که به اینجا سر می زنن هم خواهش میشه نظر بدن و فعال باشن.

ناشناس گفت...

من احساسم ميگه كه دلخوري هايي پيش اومده بين بچه هاي شفا،‌البته كسي به زبون نمي ياره كسي هم تلاشي براي رفع اين دلخوريها نميكنه. حتماً وقتش نرسيده، برسه درست ميشه شما نگران نباشيد.

محمد گفت...

من فکر نمی کنم. دلیلی برای این فرضیه نمی بینم. اگر کسی نمی نویسه حتما نیاز ندارند (که جای شکر داره) و یا طریقه ی دیگری یافته (که جای رو شکر داره) یا سرشون شلوغه (که جای شکر داره) و یا افسرده شده (که امیدوارم بتونه دوباره بجهه و امیدوار بشه).

ناشناس گفت...

خدارو شکر