۱۳۸۹ فروردین ۲۵, چهارشنبه

ساخیدن !


دو تا برادر بودن: حمید و وحید.

حمید: من حمیدم، دانشجوی بیکار و الاف. نه حقوقی، نه زندگی ای. وضع هم که روز به روز داره بدتر میشه. دارم درسم رو میذارم کنار. توی زندگی فقط هدفم پول داشتنه، یه خونه و یه ماشین و همه اش برم مسافرت. از صبح تا شب دنبال ِ یه لقمه نون سگ دو می زنم و کلاه ِ اینو می ذارم روی سر ِ اون.


وحید: من وحیدم، دانشجوی مکانیکم، سی و نه تا مشکل ندارم. یک دونه دارم. تلاش هام هدفدار هستن. رندوم نیستن. کار ِ جانبی می کنم، با انصافم. گاهی هم داوطلبانه شاگردی تعمیرگاه می کنم و این باعث شده خیلی ماهر باشم در دیدن ِ اشیا و کار کردن باهاشون. جمعه ها رو فقط تفریح می کنم. برای درسم هم بهتره. به امید روزی که تحصیلات عالیه رو شروع کنم. می خوام با سواد ِ دانشگاهی برم توی طراحی اتومبیل و ایده هایی دارم برای بهبود ِ مصرف ِ بنزین. زندگیم همین الان خوبه، قبلن هم خوب بود .و بهتر هم میشه

حمید به وحید میگه: قُپی نیا داداش، تو که از من آس و پاس تری، داغی خبر نداری. بذار سرت بخوره سنگ.

خیام میگه: "هر كسي آن درود عاقبت ِ كار كه كشت"

... محمد



Excerpt: Constructive and destructive views.


3 نظر:

هادی گفت...

سپاس دوست خوب، دلگرم کننده بود.

ناشناس گفت...

آیا شیطان وجود دارد ؟؟؟

آيا شيطان وجود دارد؟ آيا خدا شيطان را خلق کرد؟

استاد دانشگاه با اين سوال ها شاگردانش را به چالش ذهني کشاند.

آيا خدا هر چيزي که وجود دارد را خلق کرد؟

شاگردي با قاطعيت پاسخ داد: "بله او خلق کرد"

استاد پرسيد: "آيا خدا همه چيز را خلق کرد؟"

شاگرد پاسخ داد: "بله آقا"

استاد گفت: "اگر خدا همه چيز را خلق کرد، پس او شيطان را نيز خلق کرد. چون شيطان نيز وجود دارد و مطابق قانون که کردار ما نمايانگر ماست، خدا نيز شيطان است"

شاگرد آرام نشست و پاسخي نداد. استاد با رضايت از خودش خيال کرد بار ديگر توانست ثابت کند که عقيده به مذهب افسانه و خرافه اي بيش نيست.

شاگرد ديگري دستش را بلند کرد و گفت: "استاد ميتوانم از شما سوالي بپرسم؟"

استاد پاسخ داد: "البته"

شاگرد ايستاد و پرسيد: "استاد، سرما وجود دارد؟"

استاد پاسخ داد: "اين چه سوالي است البته که وجود دارد. آيا تا کنون حسش نکرده اي؟ "

شاگردان به سوال مرد جوان خنديدند.

مرد جوان گفت: "در واقع آقا، سرما وجود ندارد. مطابق قانون فيزيک چيزي که ما از آن به سرما ياد مي کنيم در حقيقت نبودن گرماست. هر موجود يا شي را ميتوان مطالعه و آزمايش کرد وقتيکه انرژي داشته باشد يا آنرا انتقال دهد. و گرما چيزي است که باعث ميشود بدن يا هر شي انرژي را انتقال دهد يا آنرا دارا باشد. صفر مطلق نبود کامل گرماست. تمام مواد در اين درجه بدون حيات و بازده ميشوند. سرما وجود ندارد. اين کلمه را بشر براي اينکه از نبودن گرما توصيفي داشته باشد خلق کرد."

شاگرد ادامه داد: "استاد تاريکي وجود دارد؟"

استاد پاسخ داد: "البته که وجود دارد"

شاگرد گفت: "دوباره اشتباه کرديد آقا! تاريک هم وجود ندارد. تاريکي در حقيقت نبودن نور است. نور چيزي است که ميتوان آنرا مطالعه و آزمايش کرد. اما تاريکي را نميتوان. در واقع با استفاده از قانون نيوتن ميتوان نور را به رنگهاي مختلف شکست و طول موج هر رنگ را جداگانه مطالعه کرد. اما شما نمي توانيد تاريکي را اندازه بگيريد. يک پرتو بسيار کوچک نور دنيايي از تاريکي را مي شکند و آنرا روشن مي سازد. شما چطور مي توانيد تعيين کنيد که يک فضاي به خصوص چه ميزان تاريکي دارد؟ تنها کاري که مي کنيد اين است که ميزان وجود نور را در آن فضا اندازه بگيريد. درست است؟ تاريکي واژه اي است که بشر براي توصيف زماني که نور وجود ندارد بکار ببرد."

در آخر مرد جوان از استاد پرسيد: "آقا، شيطان وجود دارد؟"

زياد مطمئن نبود. استاد پاسخ داد: "البته همانطور که قبلا هم گفتم. ما او را هر روز مي بينيم. او هر روز در مثال هايي از رفتارهاي غير انساني بشر به همنوع خود ديده ميشود. او در جنايتها و خشونت هاي بي شماري که در سراسر دنيا اتفاق مي افتد وجود دارد. اينها نمايانگر هيچ چيزي به جز شيطان نيست."

و آن شاگرد پاسخ داد: "شيطان وجود ندارد آقا. يا حداقل در نوع خود وجود ندارد. شيطان را به سادگي ميتوان نبود خدا دانست. درست مثل تاريکي و سرما. کلمه اي که بشر خلق کرد تا توصيفي از نبود خدا داشته باشد. خدا شيطان را خلق نکرد. شيطان نتيجه آن چيزي است که وقتي بشر عشق به خدا را در قلب خودش حاضر نبيند. مثل سرما که وقتي اثري از گرما نيست خود به خود مي آيد و تاريک که در نبود نور مي آيد.

عـبـــد عـا صـی گفت...

سلام علیکم.

حق با شماست. حرفهایتان مرا یاد این

شعر مـیـ انـدازد : « دیـــو چـــو

بـیـــرون رود ، فـرشـتـه درآیـــد»

یا طلوع فجر وَ سپس خورشید ، که بر

تاریکی غـلـبـــه میکند! ...

برادر دوم هم که با توجه به شرایط

جامعه-اش به سراغ کاری میرود که هم

انگیزه زندگیش را تقویت میکند وَ هم

به امکان بیشتر یافتن شغلی که معمولا

نیاز به سابقه-ی قبلی دارد ؛ با

واقع-بینی بر « کـبـر وُ غـرور »

ناهنجارش غـلـبـه کرده است.

نگاه تمام جوامع پیشرفته-ای که با

تـورم افرادی با تحصیلات عالی روبروست

، یا مشکل بیکاری دارند ، با چنین

روندهایی موقعیت کسب شغلی مناسب با

تحصیلات وَ تخصص خود را فراهم میکنند.

والسلام ،
عـبـــد عـا صـی.