۱۳۸۹ اردیبهشت ۸, چهارشنبه

سلام



سلام
من برگشتم ....
اینم از پارسا کوچولو


Excerpt: Your Text Here


5 نظر:

محمد گفت...

سلام. خوش آمدید. وای این پارسا کوچولو چذا اینقدر تعجب کرده! قدمش مبارک باشه. خوشحالم که اولی هستم که تبریک می گم اینجا. انشالله از تجربیات ِ بچه داری حتما بنویسید. شما اولین مادر ِ شفایی هستید!

بهار گفت...

سلام محمد جان
راستش خیلی دلم میخواد بنویسم ولی هرچی به ذهنم میرسه در خصوص احساس مادرانه است که شاید از حوصله جمع خارج باشه شاید یک قسمت خاص مثل مادرانه باشه راحت تر بشه توش نوشت .میدونی که این روزها شفا ییشتر منقد داره تا مشوق!من تو این 6 ماه مرخصی ام شبها با GPRSشفا رو دنبال میکردم یک مدت کوتاه همه بچه ها اومده بودن ولی تلاش من برای گذاشتن پیام بدلیل فیلتر بی نتیجه می موند .یکی از چیزهایی که منو تسکین میده در قبال تنها گذاشتن پارسا، بودن با شما بود به امید روزها بهتر در شفا

marjan گفت...

parsa koochoolooo tavalodet mobarakkkk
bishtar az hame mobarak baraye mamanet bahar
:)

Mahzad گفت...

ای جوووووونم!

این آقا پارسا واسه خودش شازده قجریه :)

کاش میشد گازش بگیرم :))))

انشاالله نوشته‌های پارسا رو اینجا بخونیم :)

امیر گفت...

سلام پارسا و مامان ِ پارسا ،
منم تبریک می گم ، برای همتون سلامتی آرزو می کنم ،
بچه ها نماینده های بلاواسطه خدا و فرشته ها هستن توی دنیای ما ،
من به این سخت ایمان دارم از روی آرامشی که با بودن در کنارشون در بر می گیره بی اختیار تمام ِ وجودت رو ...
و تماشای چهره شون در خواب و در لبخند و بخصوص در بهت و تعجب مثل ِ الان ِ پارسا کوچولوی نازنین...
و احساس ِ مادرانه ......
بنوییسید بهار خانوم از اونهمه ای که دارید زندگی می کنید با اومدن ِ پارسا ،
از رنگها و از احساسها و از همه و همه ای که جز خوبی نیست .
قسمتش کنید با شفا ، من مطمئن هستم که با استقبال مواجه میشه و فکر نمی کنم عزیزای شفایی دیگه هم جز این نظرشون باشه ،
تا سردبیر چی تصمصم بگیره ،
اما من بی صبرانه منتظر نوشته هاتون هستم ،
پسر داییه منم اسم ِ کوچولوی بهمن ماهیش رو پارسا گذاشته .