۱۳۸۹ مهر ۲۵, یکشنبه

منم راهش رو بلد نیستم

این بچه هایی که گه گاهی می نالن از کم کاری بچه های نویسنده ی شفا واقعا با محبت هستن. نوشتن نظرتون برای اصلاح خیلی با ارزشه اونم توی این کشوری که اصلاح نباید بشه چیزی... خواهشا همینطور مهربون بمونین حتا اگه وضع مالی تون خوب نیست. می دونم سخته. منم راهش رو بلد نیستم.

... محمد

4 نظر:

بهار گفت...

سلام محمدجان
روزهای سختیه خیلی سخت حتی اگه نخوای به روی خودت بیاری هم نمیشه همه جا حرف از گرونی و بنزین و پول برق و گاز دلم میخواد گوشامو بگیرم و چشامو ببندم اما نمیشه چون دلم تو تاریکیه ... ولی باید نجات داد و میخوام بهت بگم که نوشته هات خیلی نجات دهنده است و خیلی ها هم دوست دارن تو اینجا بنویسی و حتی اینجایی که منم خیلی ها هر روز اول از همه شفا رو باز می کنن تا نوشته های امید بخش تو رو بخونن پس هم بخودت کمک کن هم به ماراهش هم راه دل
یا علی

شتر گفت...

منم با بهار موافقم ، واقعن روزاي سختيه ، بدر تر اينکه همه هم ديگرو ميبينن و مي دونن که تقريبن دو سوم همه ي مردم الان اوضاشون مث همه ولي فکر ميکنن که اين وضعيت براي خودشونه و همين تحملشو سخت تر ميکنه ( البته من شکي ندارم که عده اي از اين آب گل آلود بزرگترين و بهترين ماهي ها رو دارن ميگيرن)
تو خيابون تصادفا زياد شده ، با کوچکترين موردي راننده ها پياده مي شن و به هم مي پرن... پدر م که اينو ميبينه ميگه: مردم ديگه اعصاب ندارن ، با اين همه گروني و بدبختي کي مي تونه درست رفتار کنه...
واقعن اوضاع ناراحت کننده اي هست ولي خب بايد ادامه داد ، ...

امیر گفت...

سلام محمد عزیز

من اگه ننویسم این روزها اما هستم
هر روز و هر روز میام اینجا دنبال ِ یک جرعه امید
نمیدونم چرا نمیدونم چرا
اما عادت کردم
این یک عادت ِ خوبه
حتا الانی که برای کاری یک روزه اومده بودم تهران و چند ساعت ِ بعد باید شبونه حدود 600 کیلومتر رو برونم تا برسم به خونه از یه فرصت ِ کوتاه استفاده کردم و اومدم یه کافی نت پیش ِ شفا
با اینکه روزهای خیلی سختی داره سپری میشه سخت موافقم
وقتی برگردم باهاتون حرف می زنم و مینویسم اینجا
به قول ِ مهزاد حتی از دلمشغولی های روزانه مون هم بنویسیم و از شادی ها و غصه هامون خیلی خوبتره از هیچی ننوشتن
به امید ی دیدار ...

ناشناس گفت...

چشم به انتقاداتمون ادامه میدیم:))