۱۳۸۹ بهمن ۲۱, پنجشنبه

تا باشه سکوت ِ گرم

تا الان همیشه سر و صداها و آدم های جلو و عقب رو می دیدم. امروز به یک سکوتی توجه کردم که بدون ِ ما وجود داره. توی دنیا بعد از اینکه همه ی آدم ها مردند و جانداران منقرض شدن هنوز بی جان ها و اون سکوته هست. این سکوت اصلا چیز جالبی نیست. دوستش ندارم.

اما یه سکوت ِ دیگه ای هم هست که وقتی زنده ای و نفس می کشی وجود داره. وقتی فرصتی از بین میره و نومیدی از ندیدنِ فرصت های دیگه. این سکوت خیلی که شبیه به اون سکوت ِ بعد از انقراضه. این سکوت ِ سرده. می خوام بگم زیر ِ همه ی سر و صداها و اخبار و ضربان ها و ضربان ها و ضربان ها یه سکوتی هست که وقتی خبر ِ بدی می شنوی حسش می کنی.

یه سکوت دیگه ای هم هست که با اون دو تای اول متفاوته. از سکوت ِ هنگام مطالعه بیشتر خوشم میاد. فکر کنم به همین دلیل هم خدا آدم ها رو آفرید که اون سکوت ِ ترسناک بشکنه.

بعضی از ماها سال ها توی بهت و سکوت هستیم. زندگی رو به حدی جدی می گیریم که تا ۴۰ سالگی فکر می کنیم وقتی بزرگ شدیم چه کاره بشیم. گفتم؛ بازم میگم. از سکوتی که هنگام ِ انجام ِ کاری بوجود میاد خیلی بیشتر خوشم میاد. سکوت ِ تمرکز یه دنیا ضربان داره. از سکوت ِ سنگ ِ بی جانی که می خواد بشه ماهی. تا باشه سکوت ِ گرم.

... محمد


Excerpt: On the definition of warm silence and the
difference between warm and cold silences.


3 نظر:

مریم گفت...

"بعضی از ماها سال ها توی بهت و سکوت هستیم. زندگی رو به حدی جدی می گیریم که تا ۴۰ سالگی فکر می کنیم وقتی بزرگ شدیم چه کاره بشیم." :)

شتر گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
بهار گفت...

سکوت آخ که من میمیرم براش .
من هم با نظر شتر موافقم لایکی خوانده شدی .