۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۴, یکشنبه

دوست داشتن، اما در امتداد ِ زمان



از عشق سخن باید گفت. همیشه از عشق سخن باید گفت. عشق، در لحظه پدید می آید. دوست داشتن، اما در امتداد ِ زمان. این اساسی ترین تفاوت میان عشق و دوست داشتن است.

 عشق، معیارها را در هم می ریزد. اما دوست داشتن بر پایه ی معیارها بنا می شود. عشق ناگهانی و ناخواسته شعله می کشد. دوست داشتن، از شناختن و خواستن سرچشمه می گیرد.

 عشق، قانون نمی شناسد. اما دوست داشتن، اوج ِ احترام به مجموعه ای از قوانین ِ عاطفی ست. عشق فوران می کند --چون آتشفشان-- و شره می کند چون آبشاری عظیم. دوست داشتن، جاری می شود چون رودخانه ای بر بستری با شیب نرم.

عشق: ویران کردن ِ خویش است. دوست داشتن، ساختنی عظیم عشق، دق الباب نمی کند، مودب نیست، حرف شنو نیست، درس خوانده نیست، حسابگر نیست، سر به زیر نیست، مطیع نیست. عشق، دیوار را باور نمی کند، کوه را باور نمی کند، گرداب را باور نمی کند، زخم ِ دهان باز کرده را باور نمی کند، مرگ را باور نمی کند عشق ، در وحله ی پیدایی، دوست داشتن را نفی می کند، نادیده می گیرد، پس میزند، له می کند و می گذرد.

دوست داشتن نیز، ناگزیر، در امتداد ِ زمان عشق را دود می کند، به آسمان می فرستد، و چون خاطره ای حرام، فرشته ی نگهبانی بر آن می گمارد.  عشق: سحِر است، دوست داشتن: باطل السحر عشق و دوست داشتن، از پی هم می آیند، اما هرگز در یک خانه منزل نمی کنند.  عشق، انقلاب است، دوست داشتن، اما اصلاح. میان عشق و دوست داشتن، هیچ نقطه ی مشترکی نیست.  از دوست داشتن به عشق می توان رسید، و از عشق، به دوست داشتن.

اما به هر حال ،حرکت از خود به خود نیست، از نوعی به نوعی ست، از خمیره ای به خمیره یی و فاصله ایست ابدی، میان عشق و دوست داشتن که برای پیمودن ِ این فاصله، یا باید پرید، یا باید فروچکید ... من هردو را تجربه کردم. عشق را اگر نتوانی به سمت دوست داشتن هدایت کنی تجربه ای دردناک خواهد شد. خوبی دوست داشتن در این است که خراب نمی کند ، دفرمه نمی کند ، اسیر نمی کند اما عشق چیزِ دیگری است... هیچ کس انتهایش را نمیداند و شاید همین جذابیت عشق است

 «نادر ابراهیمی»