۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۰, جمعه

انسان

فیلم میراث ِ آلبرتا رو دیدم. در کل کم ارزشه.  خیلی مسايل مهمی ناگفته ماند و خیلی خیلی از چیزهایی که گفته میشه به حدی بی ارزشن که فقط مصرفش ارتقا شغلی برای گروه سازنده در ادارات ایرانه. اينكه سازنده سال دیگه دبیر جشنواره ی فیلم سازی مستند بشه مثلا.

میشد بعضي نتیجه های خوبی که می خواستن بگیرن اما اين رو از راه ِ زیرکانه تری می گرفتن تا ملت بدونن بدی ِ خارج این نیست که بچه فاریسش ضعیف میشه. خيلي چيزهاي ديگه  هست.

هی میگن بچه های نسل دوم فارسیشون ضعیفه و اینو روی فضای بسیار غمگینی جلو می برن که دانشجویی که اومده اینجا وای بچه اش نمی فهمه بابا بزرگش چی میگه بهش پای تلفن؛ چون خارج از ایران بزرگ شده و ایرانی دیگه نیست. دیگه ایرانی نیست... .

می گن فرار ِ مغزها... سوال اینه اون مغزهایی که فرار نکردن توی ایران چه استفاده ای ازشون می کنین!  تو اين فيلم خيلي گنگ راجع به عسلويه و مشكل زيست محيطي حرف مي زني اما هيچ مشكلي رو نشون نمي دي. حتا يك ميلي ثانيه هم مشكل زيست محيطي رو نشون نمي دي. 

مثال خيلي مهمترش رو من بهت ميگم. مثلا مغزهاي فرار نكرده توي دانشگاه  شهید چمران داره تحقیق می کنن كه فلان سیستم الکترونیکی چرا نویز داره و یا اینکه چطور می شه مولکول های کم پایدار ساخت. اما آب ِ اهواز قهوه ایه! اینه استفاده ی از مغزهاى فرار نکرده. اگه پول تحقیق بدن به دانشگاه اهواز آبِ اهواز بی رنگ میشه.  يا اينكه از دانشگاه استفاده كنين براي تعمير هواپيماهاي فرسوده ي ايراني. چرا بودجه نمي دين؟

به جای برخورد شهيدنمايي وار با فرار مغز ها باید آهنگ ِ تراژدي گذاشت روی عملکرد وزارت ِ فناوری و علوم.

همسرم در این باره می گه: من دوستای مسلمان ِ عرب  و ایرانی زیادی دارم که می گن بچه رو توی اروپا بهتر میشه تربیت کرد. به بچه یاد می دی که اونا اونطوری هستن و ما اینطوری و مسلمونیم و بچه می پذیره اين رو.  از بچهگی می پذیره که هویت داره. این مفهوم ِ هويت رو ایران توی ایران نمی تونه به بچه یاد بده. چون همه بوقلمونن. كسي هويت نداره. برعکس توي مدارس پدر مادر ها ياد ميدن به بچه كه خوب ببین بقیه چه دارن باید سعی کنی که اون رو به دست بیاری. حسودی نمی ذاره بچه یاد بگیره چی خودش دوست داره. فلفل دوست داره یا بادمجان. مدام می گن با این شرایط بساز . تو باید هر چیزی که بهت دادن رو با چنگ و دندان نگه داری. دوست داشتن معنی زیادی نداره. باید ببینی چی قبول می شی و چی میدن بهت.

می گم اگه قراره بچه ات انسان باشه چه فرقی داره. بهش سعدی یاد بده و در عین حال با ساراماگو هم آشناش کن. انسان بودن با ضعف ِ فارسی و قوی بودن انگلیسی و فرانسه منافاتی نداره. آدم تربيت كن. حالا اگه با فرهنگ ايراني هم آشنا بشه هر چه بيشتر بهتر. 

من اصلا دوست ندارم از ایرانی بودن دو تا پشتي و دو تا سینی و یه قلیون کشی و ... یاد بگیره و هویت رو اینا بدونه. اين فيلم ميره سراغ يه بابايي كه استاده اما يه خورده به نظرم مشكل روان داره و مي خواد القا كنه كه دانشجوها نهايتا اينطور ميشن. اين يعني ايراني بودن رو حفظ كردن كه يكي يه تكه سيني ايراني نشون بده يا بره موزه ي لوور بپرسه چرا اينا اينجان؟ اينا هويت ِ من نيست. هويت ايراني به نظرم بيشتر در انسجاميه كه خانواده بايد داشته باشه. توي روحيه ي كند و كاويه كه آدم هايي مثل بو علي سينا و خواجه نصير داشتن كه مسافرت ها مي كردن و علم ها ياد مي گرفتن. توي خلاقيت و دقت در كاريه كه مي كني همونطور كه خيام با دقت بسيار زيادي تقويم ساخت. دقتي كه به دردِ اون زمان نمي خورد. اينها ايراني بودن رو براي يك مغز تعريف مي كنه. روحيه ي حسين شناسي در بين ِ اين همه مسلمان كه آدم بتونه علي و حسين رو بطور خاص مطالعه كنه و با موشكافي فرقشون رو با بقيه بشناسه و اونها رو جدا كنه و الگو كنه براي خودش. اين ايرانيه نه پشتي و قليون! هر كجا هستم باشم. آسمان مال من است. پنجره فكر هوا زمين مال ِ من است. 

ساده است: 

فوتبال که توی ایران پیشرفت کرد و باعث شد بازیکن خارجی ویزای اقامت چند ساله بگیره و توی ایران بازی کنه  ای کاش دانشگاه های ایران هم پیشرفت کرده بودن که دانشجوهای انگلیسی و فرانسوی به ایران میومدن و بچه هاشون دیگه ایرانی می شدن!

آدم در هر جایی و به هر زبانی می تونه انسان باشه.

... محمد

Excerpt: A short note on being Iranian.

دوست داشتید! در «گوگل+» یا «فیسبوک» شراکت (share) کنید.

4 نظر:

هدی گفت...

جالبه که در این فیلم اکثر آدم هایی که در دانشگاه درس می خوانند دارند بدی خارج رو میگن از تربیت بچه گرفته تا هویت و این چیزها... اما وقتی می خوان بگن چرا با همه ی این سختی ها این جا رو انتخاب کردن برای زندگی حرفشون رو قطع می کنه.

Hoda گفت...

خیلی دلم می خواد یه فیلم بسازم در جواب این فیلم که سوال های آقایون رو جواب بده.
گر چه بعید میدونم دنبال جوابی می گشتن. انتخاب آدم ها برای مصاحبه افتضاح بود. آدمی که معلوم بود برای لذت بردن آمده نه کار و ۴ تا کلمه درست و حسابی نمی تونست حرف بزنه نمی دونم کجاش نخبه بود؟؟

یا اون استادی که سینی قدیمی رو با هویتش اشتباه گرفته بود.

یا دانشجوی نخبه ای که پاتوق حرف و بحثش پای قلیون و دود بود .. این نخبه ی مملکته؟؟
حیف این همه پولی که صرف ساختن فیلم شد.
ٌْ

ناشناس گفت...

"فوتبال که توی ایران پیشرفت کرد و باعث شد بازیکن خارجی ویزای اقامت چند ساله بگیره و توی ایران بازی کنه ای کاش دانشگاه های ایران هم پیشرفت کرده بودن که دانشجوهای انگلیسی و فرانسوی به ایران میومدن و بچه هاشون دیگه ایرانی می شدن!"

عالی
:)

محمد گفت...

هدی جان. به نظر ِ من انتخاب زوایای دوربین و ... درسته و مستند بودنش مسلمه و کیفیت ِ کار از لحاظ تکنیکی خوبه. اما من هم موافقم که نیت ان نبوده که چیزی آموزنده بسازند. هدف این بوده که ادامه ی تحصیل در دانشگاه های خوب رو محکوم بکنن و کاملا بی منطق ساخته شده. میره با کسی که دو هفته است از ایران رفته خارج مصاحبه می کنه که به نظرت خارج فرقش با داشگاه های ایران چیه. این آدم چه نظر دقیقی می تونه بگه. آیا می تونه بگه که در خارج به دلیل فشار روی استاد های از لحاظ بودجه گاهی استادهای خارجی بدرفتاری می کنن با دانشجو ها؟


من اگر به جای این گروه بودم تمرکز رو میگذاشتم روی اینکه به بچه های ایرانی یاد بدم که جلسات فرهنگی و فیلم و ادبی و فکری راه بندازن و همه اش درس نخونن. به روحشون و تقویتش اهمین بدن که در مقابل ناملایمات پوست کلفت بشن!

ممنون از نظراتت.
... محمد