دوباره زمان رفتن رسید. از یه جای آشنا به یه جای نه خیلی غریب. بعد از این همه سفر همه جا به یه اندازه آشناست. آنجا که دوست باشد شهر من است.
باز سرود دوستان خداحافظ و دوستان سلام را از سر گرفته ام.
سلام! همه آشنا هستن. گاهی آشناها دیگه زیادی آشنا میشن طوری که میری خونه شون حرفی نداری برای زدن. اینطوری که شد باید سفر کرد!
اره درسته. این سفرها به من یاد داده چطور در زمان کم دوستی عمیقی ایجاد کنم. فرصت ها محدود است و کشف کردنی ها زیاد.
ارسال یک نظر
2 نظر:
سلام! همه آشنا هستن. گاهی آشناها دیگه زیادی آشنا میشن طوری که میری خونه شون حرفی نداری برای زدن. اینطوری که شد باید سفر کرد!
اره درسته. این سفرها به من یاد داده چطور در زمان کم دوستی عمیقی ایجاد کنم. فرصت ها محدود است و کشف کردنی ها زیاد.
ارسال یک نظر