۱۳۸۵ مرداد ۱۸, چهارشنبه

مرگ از ديدگاه آنتوني رابينتز


يک روزپسرم گريه کنان ازمدرسه به خانه آمد زيرا يکي از همکلاسيهايش از بالای يکي از وسايل های بازی سقوط کرده ومرده بود.پهلوی او نشستم و گفتم:عزيزم ميدانم چه احساسي داری.دلت برای او تنگ مي شود.اما يک نکته را بايد بداني که علت احساس تو آن است که تو هم يک کرم درخت هستي.گفت:منظورت چيست؟گفتم:در زندگی کرم درخت زمانی ميرسد که خيال مي کند مرده است.ميدانی کدام مرحله است؟گفت:آه بله واگر يک پيله را بشکافی چيزي در آن چيزیمي بيني شبيه کرم نيست و بيشتر مردم از جمله خود کرم درخت فکر ميکنند آن کرم مرده است اما در واقع کرم در حال دگرديسي است .آيا تو ميدانی به چه چيز تبديل مي شود؟ گفت:بله پروانه گفتم:آيا کرمهای کوچک که در روی زمين هستند آن تبديل را مي بينند؟گفت:نه گفتم:وقتي يک کرم ازپيله خارج ميشود چه کار مي کند؟ گفت:پرواز گفتم:بله بالهايش را در نور آفتاب خشک مي کند بعد پرواز مي کند در اين موقع خيلي زيباتر از موقعی است که به صورت کرم بود. آيا پروانه آزادی بيشتری دارد ياکرم درخت؟گفت:پروانه گفتم: به پروانه بيشتر خوش ميگذرد يا به کرم درخت؟ گفت : پروانه گفتم: پروانه چون بال دارد و ميتواند پرواز کند آزادتر است.من فکر ميکنم دوست تو هم آن بالها را دارد.ببين ما نبايد تصميم بگيريم که هر کسی چه موقع به پروانه تبديل شودشايد اصلا اين کار در نظر ما غلط باشداما خداوند بهتر از ما ميداند که هر کسی را چه موقع به پروانه تبديل کندمثلا الان زمستان است و تو دلت ميخواهد تابستان باشداما خواست خدا چيز ديگری است و برنامه هايي دارد که درک آنها برای ما مشکل است ما بايد به خداوند ايمان داشته باشيم و به خواست او راضي باشيم زيرا او خالق پروانه است.اگر ما بصورت کرم درخت باشيم ممکن است اصلا ندانيم که در دنيا پروانه هم وجود داردزيرا آنها از بالای سر ما پرواز ميکنند اما بايد بدانيم که پروانه ها واقعا وجود دارند.در اين موقع پسرم مرا بغل کرد و
گفت:شرط مي بندم که دوست من پروانه زيبايي شده است.
مجيد