۱۳۸۶ شهریور ۲۲, پنجشنبه

روزه یا غذا نخوردن؟

نوشته زیر یک نقل قول است:

رياضت چيست؟ اگر كسي در مقابل خورشيد بايستد، فكر مي كنند كه او رياضت مي كشد. اگر كسي روي تختي از خارها بخوابد، مي پندارند كه مشغول رياضت كشي است. اگر كسي گرسنگي بكشد، فكر مي كنند كه رياضت مي كشد. مفهوم ما از رياضت كشي بسيار مادي و بدني است. براي بيشتر مردم رياضت كشيدن يعني شكنجه دادن به بدن. اگر كسي بدنش را آزار بدهد، آنوقت رياضت مي كشد! در حقيقت، رياضت كشي ربطي به آزاردادن بدن ندارد. رياضت كشيدن چيزي مطلقاً متفاوت و منحصربه فرد است.
اگر كسي روزه بگيرد، فكر مي كنيد كه او مشغول رياضت كشيدن است ، ولي او فقط از گرسنگي دارد مي ميرد. ومن تا آنجا پيش مي روم كه مي گويم او حتي روزه هم نگرفته است، فقط غذا نمي خورد. غذانخوردن و بدون غذا زندگي كردن يك چيز است و روزه داشتن چيزي كاملاً متفاوت است.
يك اوپواس upvaas، روزه داشتن، يعني زندگي كردن در حضور الوهيت. اين يعني بودن در نزديكي روح خود. اين يعني نزديك بودن به روح خويش. و غذانخوردن يعني چه؟ زندگي بدون غذا يعني نزديك بودن به بدن. اين ها دو چيز كاملاً متضاد و مخالف هستند.
يك انسان گرسنه به بدنش نزديك تر است تا به روحش. در مقايسه، انساني كه معده اش پر است كمتر به بدنش نزديك است. انسان گرسنه هميشه در فكر غذا، معده و بدنش است. خط فكري او در حول محور بدن مي چرخد. مشغوليت اساسي او بدن و غذاست. اگر گرسنه بودن يك فضيلت مي بود، آنوقت فقر چيزي مي بود كه سبب غرور مي شد. اگر گرسنه ماندن چيزي روحاني بود، كشورهاي فقير معنوي مي بودند. ولي آيا مي دانيد كه هيچ كشور فقير نمي تواند روحاني باشد؟ دست كم تاكنون چنين اتفاقي نيفتاده است. يك كشور فقط وقتي مي تواند روحاني باشد كه ثروتمند باشد.
روزهايي را به ياد داريد كه كشور هاي شرق مذهبي بودند، هندوستان كشوري مذهبي بود، ولي آن روزها، دوران ثروت بسيار، شادماني و فراواني بسيار بودند. ماهاويرا و بودا شاهزاده بودند. تمام بيست و چهار پيشواي مذهبي جين همگي شاهزاده بودند. اين يك تصادف نيست. رياضت هميشه در وسط فراواني آغاز مي شود. انسان فقير به بدنش نزديك است. انسان غني شروع مي كند به رها شدن از بدن، يعني كه نيازهاي بدني او برآورده شده و او براي نخستين بار از نيازهاي تازه كه نيازهاي روحش هستند هشيار مي شود.
براي همين است كه من مايل نيستم شما گرسنه بمانيد، يا ديگران را واداريد كه گرسنه باشند و يا فقر را معنويت بخوانيد. كساني كه اين چيزها را مي گويند در توهم به سر مي برند و ديگران را نيز فريب مي دهند. آنان فقط از فقر حمايت مي كنند و راه هاي كاذبي براي احساس رضايت يافتن پيدا مي كنند. گرسنه ماندن هيچ ارزشي ندارد. آري، اين ممكن است كه در حالت روزه، غذا را از ياد ببريد و بدون آن ادامه دهيد، ولي اين امري كاملاً متفاوت است. ماهاويرا تمرين رياضت مي كرد. او گرسنه نمي ماند، روزه مي گرفت. او توسط روزه داشتن پيوسته مي كوشيد به روح نزديك تر شود، آنگاه حضور بدن را از ياد مي برد و اين لحظات مي توانند ادامه يابند و يك يا دو روز و يا حتي يك ماه چنين بگذرد. در مورد ماهاويرا چنين گفته شده كه او در طي دوران رياضتش كه دوازده سال طول كشيد، فقط سيصدوپنجاه روز آن را غذا خورد. يك يا دو ماه مي گذشت بدون اينكه چيزي بخورد. فكر مي كنيد كه اگر او گرسنه بود، دو ماه به سادگي مي گذشت؟ يك انسان گرسنه مي مرد. ولي ماهاويرا نمرد، زيرا در طول آن دوران از بدنش آگاه نبود. چنان قرابت و نزديكي به روحش وجود داشت كه او از وجود بدنش بي خبر بود.
و اين رازي بزرگ است... اگر از حضور بدن بي خبر باشي، بدن شروع مي كند به عمل كردن براساس يك نظام كاملاً متفاوت و ديگر نيازي به غذا ندارد. اينك اين يك واقعيت علمي است كه اگر كاملاً از وجود بدن ناهشيار باشي، بدن براساس يك نظام كاملاً متفاوت عمل مي كند ونياز به خوراك زياد ندارد. و هرچه شخص بيشتر وارد دنياي معنويت شود، برايش بيشتر ممكن خواهد بود تا انرژي بسيار ظريفي از غذا دريافت كند كه براي يك شخص معمولي ممكن نيست
زماني يك مرد مذهبي با من به سر مي برد و به من گفت، "من امروز روزه دارم." گفتم، "حتماً منظورت اين است كه خوراك نخواهي خورد، ولي روزه نيستي!" گفت، "فرقش چيست كه خوراك نخورم يا روزه بگيرم؟" گفتم، " وقتي غذا نمي خوري، از غذاخوردن دست برمي داري و به غذاخوردن فكر مي كني. روزه گرفتن يعني اينكه ديگر به غذا علاقه اي نداري، با روح در ارتباط هستي و غذا فراموش مي شود."

روزه گرفتن يك رياضت اصيل است. غذا نخوردن آسيب زدن به بدن و سركوب كردن بدن است. مردمي كه نفس دارند غذا نمي خورند و مردمان بي نفس روزه مي گيرند. غذا نخوردن نفس را ارضا مي كند: "من چندين روز است كه غذا نخورده ام!" اطرافيان تحسينت مي كنند و خوشحال هستند. خبر اينكه تو چقدر مذهبي هستي به همه جا منتشر مي شود. زجر دادن به بدن نفس را بسيار ارضا مي كند، بنابراين افرادي كه نفس هاي بزرگ دارند با اين موافق هستند.