۱۳۸۶ دی ۸, شنبه

اگر دیگران نبودند


امروز که داشتم کتاب فارسی کلاس چهارم پسر عموم رو نگاه میکردم (و متوجه شدم که با کتاب فارسی زمان ما خیلی متفاوت شده!) به مطلبی از مرحوم قیصر امین پور برخوردم که نظرمو جلب کرد. وقتی خوندمش یه حال عجیبی پیدا کردم! انگار تلنگری بهم زده باشه. فکر کردم بد نباشه که توی شفا بنویسمش شاید همونقدر که من رو دگرگون کرد بقیه رو هم یک کوچولو دگرگون کنه!ا

"اگر دیگران نبودند"

برای اینکه بدانیم اگر دیگران نبودند چه میشد ، خوبست کمی به خودمان بیندیشیم. راستش اگر قرار بود تنها خودمان را ببینیم چرا چشمهای ما را رو به بیرون باز کردند؟ اگر قرار بود تنها خودمان را در آغوش بگیریم دستهای ما را طوری درست میکردند که فقط دست دوستی در دست خودمان بگذاریم و دستهای ما را آنقدر بلند نمیساختند که بتوانیم هر که را دوست داریم در آغوش بگیریم. آیا دیده اید که کسی دست در گردن خودش بیندازد؟ مگر دست شکسته ای که وبال گردن است!ا

اگر قرار نبود دل ما برای کسی تنگ شود دل ما را آنقدر باز و بزرگ نمیساختند که همه مردم جهان در آن جا بگیرند و باز هم جای خالی داشته باشد. راستی آیا شنیده اید دلی برای خودش تنگ شود؟ اگر قرار بود تنها برای غمهای خود اشک بریزیم چند قطره اشک کافی بود و دیگر اینهمه کیسه های اشکی ما را پر نمیکردند. اگر قرار بود هر کس تنها نام خودش را صدا کند سلام و خداحافظی در میان نبود. هیچکس انتظار کسی را نمیکشید ،انتظاری هم اگر بود به سر نمی آمد . هیچ دری بر روی هیچ کس باز نمیشد. مهمان و مهمانی نبود و اگر هم بود میزبانی نبود. صندلی ها روبروی هم دور یک میز جمع نمیشدند و نیمکت پارکها یک نفره بود.

.....

آیا هیچ انگشت اشاره ای دستهِ پرندگان مهاجر را در آسمان به خودش نشان میدهد؟ آیا هیچ کس با خودش عکس دسته جمعی میگیرد؟

اگر دیگران نبودند هیچ کس شعر نمیسرود، قصه نمی گفت، کلمات زیبایی مثل دوستی، فداکاری، ایثار، یاری، هدیه، عشق و ... از لغت نامه ها پاک میشد.

اما تنهایی هم وقتی معنا دارد که دیگرانی باشند تا بتوانیم با دورشدن از آنها معنای تنهایی را بفهمیم .....

میدانم ممکن است به این حرفهای عجیب و غریب و این خیالهای محال بخندید و بگویید این حرفها را حتی حیوانات هم میدانند. مورچه ها و زنبورها هم میدانند که باید با همدیگر باشند ولی اگر ما اینها را میدانیم چرا گاهی دیگران را نمیبینیم؟نمیگویم که آدم نباید خودش را ببیند بلکه میگویم اتفاقا آدم باید خوب خودش را ببیند ولی خود را با دیگران ببیند و با دیگران بخواهد تا هم خودش و هم دیگران را خوب بشناسد.

قیصر امین پور