۱۳۸۶ دی ۳۰, یکشنبه

زينب

اي زينب ،‌اي زبان علي در كام

با ملت خويش حرف بزن

اي زن

اي كه مردانگي در ركاب تو ، جوانمردي آموخت

اي زبان علي در كام ، اي رسالت حسين بر دوش

اي كه از كربلا مي آيي و پيام شهيدان را

در ميان هياهوي هميشگي قداره بندان و جلادان

همچنان به گوش تاريخ مي رساني

زينب با ما سخن بگو

مگو كه بر شما چه گذشت

مگو كه در آن صحراي سرخ چه ديدي

مگو كه جنايت ، آن جا تا به كجا رسيد

مگو كه خداوند آن روز

عزيزترين و پرشكوهترين ارزش ها و عظمت هايي را كه آفريده است

يك جا در ساحل فرات

و بر روي ريگزارهاي تفتيده بيابان طف

چگونه به نمايش آورد و بر فرشتگان عرضه كرد

تا بدانند چرا مي بايست بر آدم سجده ميكردند ....

آري زينب

مگو كه در آنجا بر شما چه گذشت

مگو كه دشمنانتان چه كردند ،‌دوستانتان چه كردند

آري ،‌اي پيامبر انقلاب حسين

ما مي دانيم ،‌ما همه را شنيده ايم

تو پيام كربلا را ،‌پيام شهيدان را به درستي گزارده اي

تو شهيدي هستي كه از خون خويش كلمه ساختي

همچون برادرت كه با قطره قطره خون خويش سخن مي گفت

اي كه از باغ هاي سرخ شهادت مي آيي

و بوي گلهاي نوشكفته آن ديار را ،‌در پيراهن داري

اي دختر علي ،‌اي خواهر

اي كه قافله سالار كاروان اسيراني

ما را نيز در پي اين قافله با خود ببر

دكتر علي شريعتي -كتاب دفترهاي سبز