دلم گرفته است,
دلم گرفته است .
به ايوان مي روم و انگشتانم را,
بر پوست كشيده شب مي كشم,
چراغهاي رابطه تاريكند,
چراغهاي رابطه تاريكند.
كسي مرا به آفتاب ,
دلم گرفته است .
به ايوان مي روم و انگشتانم را,
بر پوست كشيده شب مي كشم,
چراغهاي رابطه تاريكند,
چراغهاي رابطه تاريكند.
كسي مرا به آفتاب ,
معرفي نخواهد كرد,
كسي مرا به ميهماني گنجشكها نخواهد برد.
كسي مرا به ميهماني گنجشكها نخواهد برد.
پرواز را به خاطر بسپار
پرنده مردني است.
1 نظر:
تلــخ بود و بیفروغ!
ارسال یک نظر