۱۳۸۷ مرداد ۲۹, سه‌شنبه

آهوی تشنه


آرزو داشتم که چشمه بشم، تمیز و زلال که همه از من لذت ببرند و به شادی برسم. رفتم که چشمه ای ببینم تا کمی از او یاد بگیرم. توی ِ راه کلبه ای دیدم که صاحب نداشت. دنده ی ماشین را خلاص کردم و ایستادم.

کلبه را تمیز کردم و خیلی خوشحال شدم که وقتی همه بی سرپناهند و سگ دو می زنند برای لونه، من آلونکی یافته ام زیبا و محکم. سندش را مال ِ خودم کردم و در آن سال ها ماندم. همه به من می گفتن انسان ِ موفق و زرنگ. بچه ها از من راز ِ موفقیت می خواستن.

وقتی زندگی ِ بی تحرکم تنگم شد آلونک را بالاخره رها کردم. سعی کردم و چشمه شدم. وقتی چشمه شدم نمی دانستم تمام عمر را در آلونک تلف کردم. آخه الان یک چیزی داشتم ورای تصور. یک شوق و حس ِ انتظار.

تصورش رو بکن. دور ِ من یه لایه حاشیه ی خاکی وجود داره. من سطح ِ سبز ِ کف ِ جنگل رو نمی تونم ببینم، آخه یه ده سانتی پایین تر از سطح ِ جنگلم. روی من برگهای زیادی سایه انداخته. همه ی آسمون دیده نمی شه. فقط از بین ِ حاشیه ی خاکی ام تا برگهای روی سرم یه پنجره ی کوچکی از شکاف ِ آسمان معلومه که همیشه فقط یک کمی از ابر های آسمون از توش معلومه. بیشتر ِ مواقع هم آبی ِ مایل به سفیده و کم ابر.

تصورش رو بکن. نشستی و نشستی و به صدای قل قل ِ خودت گوش میدی که صدای خش خش ِ ضعیف ِ علف ها میاد. یواش یواش زیاد میشه. با شک همراهه قدم هاش. بعد از دو سه دقیقه سکوت کله ی یه آهوی ناز رو می بینی که اومده پایین بوست کنه. نگاهش پاکه. تو فقط کله اش رو می بینی که چشای سیاهش زل زده به تو و داره میاد به سمتت. کله ی آهو درست از وسط ِ پنجره ی آسمونت زده بیرون. یه فرت و فرت ِ ریزی توی نفس هاش شنیده میشه. معلومه کمی تند دویده و نفسش کمی گرفته. زبونش رو به می چسبونه و آب می خوره از تو.

... محمد




Excerpt: A thirsty deer and you be a lake.


3 نظر:

علی گفت...

این قسمت‌اش فوق‌العاده بود: نشستی و نشستی و به صدای قل قل ِ خودت گوش میدی که صدای خش خش ِ ضعیف ِ علف ها میاد. یواش یواش زیاد میشه. با شک همراهه قدم هاش. بعد از دو سه دقیقه سکوت کله ی یه آهوی ناز رو می بینی که اومده پایین بوست کنه. نگاهش پاکه. تو فقط کله اش رو می بینی که چشای سیاهش زل زده به تو و داره میاد به سمتت.
همه‌ چی خیلی خوب بود‌اش.

مراد گفت...

تشنم شد!!

Mohammad گفت...

مهزاد، جالب بود. خوشم اومد داستان ِ جالبی نوشتی که خوندنیه. یه جاهاییش احساس کردم چقدر درست می نویسی و حظ کردم. زنده باشی.