۱۳۸۷ شهریور ۲۴, یکشنبه

سخن غیر مگو با من ِ معشوق پرست


با شما هستم ، نه شما رو نمی گم ، بله شما ، شما که اون گوشه نشستی . بیا اینجا ، پاشو ، از جلو کامپیوتر رو نمی گم از اون کنج تاریکی که بغ کرده توش نشستی .غم و غصه و نگرانی داری؟ خب منم مثل تو فکر کردی بنده ملکه سبا تشریف دارم ، نه ولله . بگذریم بیا بیین میخوام چی بگم از دستش ندی . میخوام روش پخت میرزا قاسمی رو بگم . ضمن عرض ارادت خدمت همه خواهران و برادران خطه شمال ، خدمت همه بی بلا به سرهای دانشجو ، پرمشغله ، یا حتی بی کار که از فرط بی کاری نشستن یه گوشه غصه می خورن عرض می شود که میرزا قاسمی که من نمی دونم ریشه اسمش و تاریخچه اش چیه (این رو دوستان اون سرزمین باید بگن) اما در هر حال غذای خوشمزه ایه که خیلی هم سریع آماده میشه .

به جای غرغر کردن دو تا بادمجون نسبتا درشت رو بر می داری، این میزان مواد برای سه نفره ، میذاریشون روی گاز تا کباب بشن هود رو هم میزنی که کسی فکر نکنه خونه آتیش گرفته ، اصل مزه این غذا به خاطر طعم و بوی دود این بادمجونهاست . خوب که کباب شدن از رو گاز بر می داری می بری زیر شیرآب . پوست بادمجونها چون سوخته راحت جدا میشه عین پوست گوجه کبابی . بعد از اینکه پوست بادمجونها رو کندی حالا خردشون میکنی . دوتا گوجه متوسط هم که پوستشون رو کندی(لازم نیست کباب کنی) رو خرد میکنی و با بادمجونها قاطی میکنی و میذاری توی ماهیتابه با روغن که با هم سرخ بشن . دو تا تخم مرغ رو هم توی یه ماهیتابه دیگه سرخ میکنی ، نیمرو نشه باید دائم همش بزنی بعد که تخم مرغها سرخ شد اونها رو هم میریزی توی ماهیتابه بادمجون و گوجه که یه کم حرارت بخورن . پرده دوم نمایش اینجا شروع میشه ، سیر! شهرت میرزاقاسمی به سیرشه . اگه سیر تازه داشته باشی که دو حبه خرد کنی کافیه اگر هم نداشتی پودر سیر که همه جا هست . سیر زیاد برابر است با طعم زیاد و بوی زیاد ! اگه میخوای زیاد سیر بریزی مسواک و جویدن چای خشک بعد از غذا الزامیست! همه اینها رو که باهم قاطی کردی می شود جناب میرزا قاسمی که اگه موادش رو آماده داشته باشی کمتر از نیم ساعت آماده ست .

بفرمایید از دهن نیفته خداییش خوشمزه تر از غصه هایی که داشتی می خوردی نیست؟

آدم وقتی شروع میکنه به یه کاری ، از همون لحظه که بلند میشه از جاش دیگه راه میفته ، دیگه شروع میکنه به جذب کردن چیزای مثبت وگرنه آشپزی و میرزاقاسمی که بهانه است و البته بهانه خوشمزه ایه !

----------

ماشین وقتی با سرعت بالا حرکت میکنه بنزین کمتری مصرف میکنه . کلاج و ترمز که دائم بگیری و بخوای با دنده سنگین بری دود ماشین در میاد . من خودم زمانی که برای امتحان کلاج و ترمز تمرین می کردم دیدم ، باور کن دود قشنگ از کاپوت در میاد .

از اتوبوس که پیاده میشم یه مسیری هست که باید پیاده برم تا برسم به خونه . زمستونا که آدم توی اتوبوس گرم و نرم برای خودش نشسته وقتی میای بیرون و میخوای اون مسیر رو هم پیاده بری رسما یخ میزنی . اصلا قابل تحمل نیست نمیشه وایساد من نمی دونم چه جوری این آدمای دیگه که مثل من هستن میتونن اینجوری به خودشون عذاب بدن و بدون اینکه توجه کسی بهشون جلب بشه سرشون رو بندازن پایین و آروم آروم راهشون رو برن . من نمی تونم این وضع رو تحمل کنم حالا یه جوری بهم نگاه کنن یا مسخره ام کنن هرکاری که دوست دارن بکنن ، من نمی تونم آروم راه برم شروع می کنم به دویدن . برای اینکه یخ نزنم خیلی تند می دوم . خب اگه وایسم اگه مثل بقیه آروم آروم بخوام راه برم با دنده سنگین ، با رعایت تمام تعریفات ، یخ می زنم نه فقط جسمم که خیلی چیزهای دیگه هم یخ میزنه . به خاطر همین شروع می کنم به دویدن ، خیلی سریع ، اونقدر میدوم که برسم بلاخره به خونه .

گاهی هوا خیلی سرده اینجور موقع ها شاید حسابی خود رو پوشوندن جواب نده . میشه دوید تا خون دوباره با شدت جریان پیدا کنه وجود آدم رو گرم کنه . دویدن میتونه رها شدن باشه از محدوده ها و چیزهای تعریف شده ای که آدم توش گیر میفته ، میتونه بیشتر تلاش کردن باشه وقتی دریافتها به اندازه تلاشها نیست ، میتونه یا علی گفتن و بلند شدن از جا باشه برای شروع یه کار ، میتونه حتی میرزا قاسمی پختن باشه !


1 نظر:

مراد گفت...

فقط یه نکتهٔ خیلی‌ کوچیک که سیر‌ها رو هرچی‌ میتونین دیر اضافه کنین ؛) سیر اگه زیاد سرخ شه، طعمش عوض می‌شه!!