۱۳۸۷ شهریور ۲۸, پنجشنبه

پاسخ دوستت دارم، دوستت دارم است


یک ظهر گرم تابستانی ، چراغ قرمز، ترافیک سنگین و هوای کثیف و گرم! چهره های برافروخته از گرما و خستهِ آدمها پشت ماشینها همهِ اینها رو یکجا توصیف میکرد، چشمهایی که منتظر سبز شدنِ چراغ بودند و من نیز، تا از خیابان رد بشم ( من عابرِ خیلی خوبیم، تا چراغ سبز نشه از خیابون رد نمیشم!) در همین اسناد ناگهان صدای مهیب برخورد دو تا ماشین همه رو از عوالم خودشون بیرون کشید. از آنجا که ماشینها بیخ گوش بنده به هم زدند، من علاوه بر خارج شدن از عالم خویش برگشتم ببینم این صدای مهیب تلفاتی هم بر جای گذاشته یا نه.
خوشبختانه صحنهِ تصادف به ترسناکیِ صدای تصادف نبود. یک ماشین از پشت زده بود به جلوی یه ماشینِ دیگه. اینکه مقصرِ اصلی کی بوده و اینا، ما نفهمیدیم اما چیزی که جالب بود، یک صحنهِ بسیار آشنا در حال شکل گیری بود. رانندهِ ماشین جلویی با خشم پیاده شد، در رو کوبید و در حال فریاد کشیدن و فحش دادن به سراغِ رانندهِ ماشین عقبی رفت. واااای باز هم دعوا! این جمله ای بود که من به خودم گفتم و از اونجا که تمایلی به دیدنِ ادامهِ ماجرا نداشتم راه افتادم برم که ناگهان خشکم زد! رانندهِ ماشین عقب لبخند به لب پیاده شد، دو تا دستهاش رو به علامتِ تسلیم بالا گرفت و رو به روی رانندهِ خشمگینِ ماشین دیگه ایستاد. خیلی با ملایمت بهش گفت: " قربان، تسلیم. من مخلص شما، اجازه بده آرام مسئله رو حل کنیم. شما الان دوست داری بیا منو بزن ولی چرا اعصابتو خرد میکنی برادر من؟ " در همین لحظه هم اون آقا رو بغل کرد و با هاش روبوسی کرد. دهنِ همه از تعجب باز مونده بود. حتی رانندهِ خشمگین هم ساکت مونده بود، هر از چند گاهی زیر لب غر غر میکرد اما آروم شده بود.
خیلی با مزه بود. وقتی راه افتادم، پیش خودم فکر کردم چقدر جالب، یک عکس العملِ متفاوت کلِ سناریو رو عوض کرد. همیشه همینطوره. میدونید جواب خوب بودن و خوبی از جنسِ خودشه. اگر به کسی با تمام خلوص و صادقانه بگی " دوستت دارم" چیزی به جز "من هم دوستت دارم" نمیشنوی ( البته مقصود من در اکثریتِ موارد هست. مواردی که با موجوداتِ عجیب و غریب طرف نیستیم!). دوست داشتن واقعی دوست داشتن می آره. بر عکسش هم صادقه، جلوی یه نفر وایسید و تو چشمهاش زل بزنید بعد با تمامِ وجود بگید " ازت متنفرم"، چیزی جز تنفر بهش منتقل نمیشه، و جوابی از جنسِ خود تنفر بهتون میده!
جواب مهربانی و محبت- اگر حقیقی باشه- نمیتونه از جنسِ پلیدی و بدی باشه. فکر میکنید بدی ها چقدر قوی اند؟ خیلی کم! هر چقدرم پافشاری کنن و بخوان بمونن نمیتونن، درست مثل کارتونها بالاخره کم می آرن و میرن. و اینجاست که شما به جای همکاری در خراب و زشت کردنِ همه چیز، سناریو رو خیلی متفاوت، خیلی قشنگ به میل خودتون نوشتید.


1 نظر:

مهزاد گفت...

ممنون غزاله (: