۱۳۸۷ اسفند ۲۲, پنجشنبه

سرزمین عجایب

یه سرزمین عجایب بود با کلی ساکن و شهروند. سرزمین عجایب بزرگ بود ثروتمند بود . کوهای بلند داشت دشتای بزرگ سنگای شیشه ای خوشرنگ قلعه های قدیمی روغن سیاه واسه چراغ خیلی چیزا داشت . اما ساکناش خوشحال نبودن .
برای چرخوندن این سرزمین عجایب یه روز قرار شد یکی مسئول بشه . خیلیا گفتن ای بابا میخواد چیکار کنه ، مگه کسی میتونه اصلا اوضاع داغون مارو درست کنه ما روغن سیاه میدیم به لی لی پوتیا اونا به جاش چارتا آبنبان چوبی میذارن کف دستمون بعد روغن سیاهمونو میکنن سفید میدن بهمون به جاش یه کیسه آبنبات میگیرن. تازه از همون چارتایی هم که بهمون میدن سه تاش غیب میشه فقط یکیش میمونه. یا یه عده دیگه میگفتن آخه این سرنوشته مائه باید بسوزیمو بسازیم ، آخه چه جوری باید خوشحال باشم وقتی نصف گندمام غیب میشه بعد میفهمم برداشته برددش توی سرزمین بزبزقندی که برای خودش مستراح بسازه. خلاصه همه یا ناراحت بودن یا کاری جز ناراحت بودن بلد نبودن. یهو پسر شجاع خیلی جدی پرید گفت من میخوام خوشحالتون کنم من میخوام خیلی کارا کنم حالا براتون میگم ، یه گل هم دستش گرفته بود اینا رو میگفت. بعدش چوبین اومد، چوبین خیلی سال پیش هم برای خوشحال کردن سرزمین عجایبیها داوطلب شده بود چندوقت پیشم اومد پیش دبستانی ِ نارهت خیلی حرفای مهم زد گفت مگه تو گدایی که من بهت کمک کنم، تو کار کن من پولشو کامل و تمام میدم بهت. کاکرو هم که موهاش توی این داوطلب شدن اول سفید شد و بعد ریخت گفت شماها بشینید تو خونه هاتون من خودم همه کارارو درست میکنم فقط بذارید من کارو دست بگیرم همه چی رو میارم ماهیانه دم در خونتون. یه سرنته پتی هم بود که خیلیا دل خوشی ازش نداشتن بعد آخه خیلی هم بانمک بود ازش میپرسیدی چرا اینکارو کردی در جواب میگفت چرا اینکا رو کردی. جواب سوالو با سوال میداد یا اینکه دروغ میگفت. دروغ خیلی کار بدیه اگه یکی یه بار به من دروغ بگه دیگه هیچ وقت نمیتونم بهش اعتماد کنم . یه بنر هم بود که بچه خوبی بود البته قبلنا زد گوش همه بچه های پیش دبستانیه نارهتو پیچوند ولی میگفتن مجبورش کردن. نمیدونم ولی خیلی کارا واسه جنگل اصلی سرزمین عجایب کرده جاده ساخته یه کالسکه های گنده آورده اسمشو گذاشته بیارتو ، توش 500تا عجایبی جا میشه البته دیگه کالسکه داره میترکه وسط کالسکه هم فواره گذاشته. ولی یه جوریه هنوز حرف نزده میخواد چیکار کنه .
پسر شجاع پرید بالای یه سنگ وایساد گفت :

" ما متاسفانه تنها در مقابل مصرف بی رویه از ذخائر و منابع مادی حساسیست نشان می‌دهیم و درست هم هست که این حساسیت را نشان بدهیم، بخصوص اینکه منابع و ذخائری که متعلق به ملت است سرمایه‌های ملی است و در واقع ملک علق ملت است و باید برای او مصرف بشود، اگر بی رویه و نادرست مصرف شود برای ما دشوار است و اعتراض می‌کنیم، اینکه مثلا پول نفت ما، یا منابع و درآمدهای دیگر یا بیت المال چگونه مصرف می‌شود و اگر مصرف درست نشود و در مسیر اعتلا و پیشرفت کشور و برخورداری مردم که صاحبان اصلی آن هستند نشود، ما نگران می‌شویم و برایمان دشوار است چرا که این سرمایه‌ها سرمایه‌های محسوس است ولی گاهی در مقابل سرمایه‌های ارزشمندتر که می‌رویم و مصرف می‌شوند ما حساسیت نشان نمی‌دهیم....

زیان مصرف بی رویه ارزشها از سرمایه‌های مادی به صورت بی رویه بیشتر است و خیلی ساده در جامعه ما، خدا، پیامبر، امام زمان(عج)، رهبری، ولایت فقیه و شهدا و ارزشها و نمادهایی که در جامعه وجود داشتند، در مسیر اغراض خاصی مصرف می‌شود که باید متاثر و نگران بود در این زمینه....."

منبع