۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۹, شنبه

اخطاریه!

بدین وسیله مراتب اعتراض شدید خود را نسبت به خواب زمستانی نویسندگان شفا اعلام میکنم. یعنی چی!؟ شده عین قبرستون. باز خدا بهار رو خیر بده یه متن نوشته وگرنه بیانیه من شدید لحن تر بود. نمینویسید!؟ هان!؟ باشه! حالتونو میگیرم! بذار اصلا بگم چرا هرکدوم هیچی نمینویسن.

1. محمد: به علت سانسور بیش از حد متن ببخشید ادیت ، دیگه چیزی باقی نمیمونه از متنه که پستش کنه .
2. پرنیان: حیف که دوستمی و نمیتونم بگم ، حالا دلیل شما یه کم البته فقط یه کم ها! یه کم قابل قبوله.
3. غزاله : نه بگم!؟ هان !؟ بگم آبروت بره ؟ بگم واسه چی نمینویسی ، خجالت نمیکشی تو؟ بی حیا!
4. مراد: البته متون ایشون زبان اصلیه حالا درسته که ما ترکی بیلمریم ولی شما بنویس .
5. امیر: گویا اونقدر توی جاده به سمت نور رفتن که از اونور نور زدن بیرون.
6. فوراور: به علت دمای زیاد هوا درشهرشون تبخیر شده.
7. هدی: من آخه به شما چی بگم؟
8. مرجان : همانا سزای تو اینه که ایندفعه گشت ارشاد توی کوه دستگیرت کنه.
9. بهار: فعلا شما امید تیم ما هستی.
10. هادی : شما متنهایی که فکر میکنی به درد ما میخوره رو پست کن(هردفعه هم لازم نیست این عبارت نمیدونم چقدر جاش رو شفا هست رو بگی) ، هرکی گفت واسه چی مینویسی خودم با پشت دست میزنم تو دهنش.
11. ساغر : حال شما خوبه!؟
12. مهزاد: همچنان در حال بلغور کردن خذعبلات.

شوخی بود، شکی نیست که وقتی حرفی و حالی و وقتی هست اینجا چیزی ثبت میشه. دوتای دیگه که هیچ ولی اگه حالی نیست یا به نفس ِ تازه احتیاجه یا به هوای تازه .

بسم الله ، بگین نظرتون رو یا ایها الخواننده و نویسنده .

.

.

12 نظر:

مریم گفت...

واقعا گل گفتی!

بهار گفت...

همشو با هاتم. اتفاقا خودمم هم دیروز داشتم به این مسئله فکر می کردم فکر میکردم چه به سر نویسندگان پر شور شفا اومده نه پادکستی نه حتی نقل قولی!احساس مس کنم شفا برای نویسندگانش مثل دفترچه خاطرات شخصی نیست که اگه بود الان وضعش این نبود!
شاید اشتباه کنم ولی من خودم اینجوریم نگرانم راحتِ راحتِ نمی نویسم و دلیل اینکه تو قسمت ارسال نظرات هم زیاد خبری نیست شاید همین باشه.خلاصه چه دل پری داشتیم ما! دستت درد نکنه مهزاد.شاید اگه ما بدونیم چند نفر منتظر update شدن صفحات شفا هستن و همین که میرن سراغ اینترنت شفا رو باز می کنن وضع فقر میکرد ومیتونستیم بین این همه گرفتاری یک فرصت کوچیک برای نوشتن پیدا میکردیم.

Hadi گفت...

مهزاد جان از حمايتي كه فرمودين سپاس گزارم، اينجوري حس ميكنم امنيت جاني بيشتري دارم. :-)

ولي خارج از شوخي يادمه وقتي هفت ماه پيش بعد از حدود سه سال دوري از شفا به سردبير نامه ارسال كردم تا بتونم دوباره يكي از نويسنده هاي شفا بشم، با چه رفتار سردي از سمت سردبير مواجه شدم،‌ شايد بگم بيش از 4-5 بار نامه ارسال كردم و خب ايشون نگراني هايي از حضور من داشتن كه من هيچ وقت نفهميدم. در هر حال من تلاش كردم با صبر و حوصله ضمانتهايي رو به ايشون بدم كه راضي بشن من هم در كنار شما باشم.

البته موضوع به اينجا ختم نشد و هميشه يا دوستان به مطالب من در بخش نظرات و يا مطالب در بخش پستها پاسخهايي ميدادند كه هرگز نشانه اي از دوستي و لطافت توش نبود. كافيه كه سري به آرشيو بزنيد اگه حوصله اش رو داريد.

من با همه اين ناملايمتها صبوري كردم، مهربوني كردم و به ندرت برخوردي كردم كه منجر به حذف طرف مقابل بشه من بارها به دوئل دعوت شدم ولي دوئل نكردم (پست دوئل يادتون هست)

يادمه تلاش كردم تا تو جاهاي ديگه شفا هم فعاليت كنم مثلا خوش تراش و معرفي كتاب رو خيلي دوست داشتم، چند بار درخواست خدمت سردبير ارسال شد و خب جواب معلوم بود، سكوت ايشون. راستش ديگه تلاش نكردم كه رضايتشون جلب بشه.

ولي با اين همه ميدونم كه ابراز عقيده كردن و نقد شدن ظرفيت ميخواد، پوست كلفتي ميخواد، از همه مهمتر عشق ميخواد. الانم حتما روزي يه بار رو سر ميزنم و بعضي وقتا كامنت هم ميدم ولي دروغ چرا بگم اون شور انرژي 4-5 ماه پيش ديگه ازش خبري نيست.

در عين حال عليرغم اينكه شفا پتانسيل بسيار بالايي براي بهتر شدن داره، براي كسي كه حرف براي گفتن داشته باشه هميشه جايي براي ارائه و نقد شدن و رشد كردن پيدا ميشه اگه شفا نبود جاي ديگه. مهم اينه كه جايي حضور داشته باشي كه هم براي خودت و هم براي ديگران بستر مناسبي براي رشد و شادي وجود داشته باشه همين.

مهزاد گفت...

هادی جان فکر میکنم شما باید یه تصوری رو توی ذهنت درست کنی. اینکه اینجا کسی با کسی پدر کشتگی نداره. من اگه توی متن شما از نظر متنی و ربط داشتن موضوعها اشکالی ببینم شک نکن که بهت میگم، نه چون میخوام از روی کره زمین محو شی چون به نظرم اومده که حرفت بی ربطه و میتونی خیلی بهتر از اینها بنویسی . رفتارها رو بیخودی معنی نکن اونقدر چیزای مهمتر وجود داره واسه فکر کردن که من اصلا عقلم به اینچیزها که گفتی قد نداد . توی هرچیزی اگه بخوای تقی به توقی بخوره اینطوری فکر کنی فقط خودت رو آزار میدی.
موفق باشی و منم که اینا رو گفتم باهات دعوا ندارم و همچنان سر حرفی که توی متنم زدم هستم

Shotor گفت...

واقعا اخطار بجایی بود!

Hadi گفت...

از راهنمايي هاتون سپاسگزارم.
-------
ما ايراني ها اصولاً شخصيتهاي پيچيده و تو در توي داريم كه گاهاً لايه هاي بيروني كاملاً متفاوت از آنچه كه در لايه هاي دروني هست رو نشون ميده. براي همين فقط در گفتار روشن انديش و با خِرَد خودمون رو نشون ميديم ولي در رفتار شديداً گرفتار كمبودها واسير تعصبات مون هستيم.

پي نوشت : مخاطب اصلي پاراگراف دوم خودم هستم و هيچ مخاطب خاص ديگه اي نداره.

Mohammad گفت...

ممنون مهزاد از اخطاریه ی جالبت. همیشه کارهات خلاقیت و نوآوری داره. حتما همه با هم ادامه میدیم. هادی جان، اگه دوست داری در خوش تراش فعالیت کنی فقط کافیه که یک ای میل به جیکنامه ی dydarteam در جی میل دات کام بزنی که تا حالا چنین ایمیلی از شما گرفته نشده در این نشانی.

از همه ی دوستان خواهش می کنم که درباره ی شفا هر مطلبی دارند فقط به این نشانی جیکنامه بزنن. در ضمن راهنمای نویسنده شدن هم ماه ها پیش اعلام شد که لینک دائمی اش در مربع ِ سمت راست جایی که شناسنامه ی شفا نوشته شده هست. زنده باشید!

Hadi گفت...

متاسفانه من آرشيو ايميل هاي ارسال شده رو ندرتاً نگه ميدارم و خب البته پرواضح ِ كه اونچه كه بين من و سردبير گذشته رو خودمون بهتر از هركس ميدونيم
درهرحال خوش و سلامت باشي

http://khoshtarash.blogspot.com/2009/02/blog-post_09.html

Mohammad گفت...

هادی. من، من آرشیو ِ جی میل رو دارم. همه ی نامه هات رو دیدم. شما حتا یک نامه به نشانی سردبیری شفا ندادی که تقاضای عضویت در خوش تراش رو بکنی. بین ِ من و شما هم هیچی نگذشته. شما هم مثل بقیه ای و اگر مطالبت به درد نخور بود اصلا تمدید نمی شدی. اما مطالبت خوبه و ازت خواهش کردین که بمونی و بنویسی. رفتار قانون مند ِ من رو توهین ندان و مساله رو شخصی نکن. تمام ِ نویسنده های شفا می دونن که قبل از ثبت نام در شفا یک نامه ای رو باید بفرستند که 3 تا شرط رو قبول کنن. از همه بپرسی تایید می کنن که چنین کاری کردند. لطفا اگر کسی این کار رو نکرده برای اینکه آبروی من بره اینجا بنویسه. همه باید بگن که به چهارچوب خاصی احترام می گذارن. این در مورد همه صادقه و شما استثنا نبودی و نیستی همونطور که مثل ِ بقیه عضویتت تمدید شد. موفق باشی.

Hadi گفت...

واقعاً كه جناب آقاي محمد، بازي با كلمات رو دوباره شروع كردي.
من احتمالاً به آدرس ايميل شخصي حضرتعالي ايميل زدم و كپي براي مهزاد. (اون لينك خوش تراش رو بالا براي خنده نذاشتم)
اگه جنابعالي تمايلي به حضور بيشتر من در شفا داشتي همين چند اشاره برات كافي بود، نبود ؟

براي من اين طرز برخورد غير قابل دركِ و دور از انتظار.
من ديگه مايل نيستم ادامه بدم.
مدتها بود از كسي اينجور دلخور نشده بودم اونقدر كه عميقاً خواستار قطع ارتباط هستم، قابليت شگفت انگيزي داري برادر من.

لطفاً عضويت من رو لغو بفرماييد.

از خواننده ها و نويسنده هاي شفا هم عذر خواهي ميكنم و براتون آرزوي بهروزي و موفقيت دارم.

Dydar Team گفت...

نویسنده ی عزیز، دوست ِ خوب ِ ما

هادی جان. به تقاضای شما درباره ی لغو عضویت ِ جنابعالی احترام گذاشته و با آن موافقت می شود. هر چند که ناراحتیم از ما جدا می شید، اما می دانیم که در وب سایت ِ دیگر و در زندگی ِ شخصی انسانی دوست داشتنی و موفق هستید و خواهید بود. نوشته های شما به عنوان ِ یادگاری در شفا باقی می ماند. در صورتی که تمایل داشتید با ما همکاری کنید و یا مجدد در شفا بنویسید لطفا درخواست ِ خودتان را به نشانی ِ dydarteam در جی میل دات کام بفرستید. بی نهایت از حضور ِ شما در شفا بهره بردیم و عمیقا متاسفیم که از ما جدا می شوید. لازم به ذکر است که بنابر سنتی که سعی شده در شفا برقرار باشد، نویسندگان ِ شفا شاید دوست داشته باشند درباره ی شما و در تجلیل از شما مطالبی بنویسند که به مرور در پست های بعدی خواهید دید. در این پست ها خواهیم نوشت که چه چیزهایی از شما یاد گرفتیم. یک کپی از همه ی تجلیل ها برای شما به صورت اتوماتیک ارسال خواهد شد. در صورتی که اشکالی در این مطالب بود لطفا ما را آگاه کنید. از خداوند ِ بزرگ برای شما رحمت آرزو می کنیم و امید داریم که به همه ی خواسته های دلتان برسید.

شفا
12 می 2009

پی نوشت» یک نسخه از این نوشته به ای میل ِ شما ارسال خواهد شد.

saghar گفت...

مهزاد جان ممنون از مطلبت و یادآوری بجایی که داشتی.

اما مساله ای که خیلی ناراحت کننده بود جدایی هادی از ماست
به حضورایشون در وبلاگمون افتخار می کردیم
فکر می کنم شفا به حضور ایشون نیاز دارد.