۱۳۸۸ آذر ۱۱, چهارشنبه

حموم آفتاب



خسته، در حال مرگ،خودت و حرفهات همه توسط هیات ژوری سمینار زیر سوال، دو ماه و نیم کار همه شلغم پخته.
این حال من، این از این.


این شهر ما یه قبرستون داره که من نمیدونم چرا هروقت خیابونی رو اشتباه میرمو گم میشم میرسم به این قبرستون، واسه خودش میدون ولیعصره.


از دروغ خیلی‌ بدم میاد، نه اینکه خودم دروغ نگفته باشم تا به حال ، اما هیچوقت از ترس چیزی دروغ نگفتم.


غذا میپزم چه جور، خودم کفّ می‌کنم، به زودی مطبخ خونه رو راه میندازیم آموزشش با عکس هاش که زکات علم آموختنشه.


آهنگ برای اینکه اول صبحی‌ سر حال باشین، پر انرژی ، چشم دشمن کر گوشش کور.
allowfullscreen="true" width="320" height="265">

موقع گوش دادن به آهنگ باید چیکار بکنین؟ دقیقا ...

.
.
.

خیلی‌ ساده شدم، چی‌ انتظار داری بیام اینجا بنویسم.

3 نظر:

شتر گفت...

مرسی مهزاد ، ولی این کلاس آموزش رقص تو هم راه بنداز ، اون هم زکاتش آموختنشه :)))

Hoda گفت...

اول: هیات ژوری یعنی چی؟
دوم: welcome to research!

مهزاد گفت...

سلام هدی، منظورم استادهایی بود که اومده بودن برای سمینار و بر رسی‌ پیشرفت کار.

شتر اونهم به چشم به موقع ش