۱۳۹۲ شهریور ۸, جمعه

کنجکاوی و فضولی

خوابم میاد. امروز دو تا دندون تعمیر حسابی کردم و یکی کشیدم. هفته ی پیش هم یکی دیگه کشیدم. درست نمی تونم غذا بخورم. الان خوابم میاد. نشستم توی کافه ای و قهوه ی یخی می خورم تا کمی گرسنگیم برطرف بشه.
امروز دکتر دندون عقلم رو بهم داد. نگاش کردم. تکه ای از من بود. مثل ِ پاکن بود. ازش خواستم بهم بدش و اون هم قبول کرد.
هنوز هست تا اون طوری بشم که خودم از خودم حظ کنم.
هنوز باید بیازمایم در این شهر ها بخت خویش
تا بتونم بالاخره در ورطه ای برکنم رخت ِ خویش
ذهنم باز شد. تصمیم هایی که می گیرم توی زندگی مثل ِ خودم یگانه و یونیک هستند. هیچوقت مسیر ِ کسی رو دنبال نکردم. همیشه وقتی بقیه میگن می خوای چه کنی چیزی که میگم میخکوبشون می کنه یا تعجب می کنن.
همیشه می بینم که عده ی زیادی از من یاد می گیرن و کاری رو رسم می کنن برای زندگیشون. اما این چقدر به من مربوطه در واقع هیچی. من فقط با کنجکاوی زیادی زندگی می کنم. اما فضول نیستم. این خیلی مهمه که بفهمیم فضولی یعنی به زور فهمیدن ِ اینکه دیگری چه می کنه و این یه جور دزدیه. اما کنجکاوی یعنی توی کنج ها و سوراخ سمبه ها چیزی بیابی که بفهمی ارزشش رو. بی اینکه دزدی کرده باشی!
برم بخوابم

... محمد

Excerpt: ...

این مطلب را share کنید.

3 نظر:

مهدی گفت...

یه سوال برام پیش اومد:
ذخیره کردن عکس یه دوست از روی پروفایل فیس بوکش هم دزدی و فضولی حساب میشه؟!

محمد گفت...

مهدی جان. این کار حرام است :) فی الواقع این کار End حرام است. و در روایات آمده که فرشتگان به او تف می کنند و مرگ ِ بسیار بدی هم دارد! شیطان شخصا دهن ِ او را مورد ِ عنایت قرار می دهد.

- تکه ای از مکالمه ی فیلم ِ مارمولک

مهدی گفت...

:))