عکس از هیوا مسیبی از سایت فوتو دات آی آر
باور نمیکنم. باور نمیکنم که هرگز عشق نبوده و نیست؛ حتی اگر هیچکدام از خاطراتم شکل عشق نداشتند. حتی اگر هیچوقت معشوق کسی نبودم.
باور نمیکنم. هرگز باور نمیکنم که تنها نیروی جهان عشق نیست؛ حتی زمانی که آدمکها نقابی به صورت گذاشتهاند و رنگِ بیرنگی به اطراف پاشیدهاند که با اولین باران شسته میشود.
نه! من آن رنگها و نورها و لحظهها را فراموش نمیکنم. همهٔ پیمانههایی را که خلق کردیم تا خالی بمانند، به یاد خواهم داشت. و من خالق آن بادهٔ ناخورده را از یاد نمیبرم. حتی اگر هنوز آنقدر بزرگ نشده باشم تا بفهمم.
حتی اگر هیچگاه نفهمم.
حتی اگر نخواهی که بفهمم، باور نمیکنم که «عشق دروغی است که شاعران به ما یاد دادهاند!»
آن زمان که شیرین با دیگری عشقبازی کند، یا که من فقط تماشاچی بازی عشق دیگران باشم... نه، نه! حتی آن زمان هم ایمانم را از دست نمیدهم!
در این جهان عشق نیست ؛حتی وقتی عشق هست ! اما چه بر سرمان می آمد اگر عشق نداشتیم تا دردها و خطاهايمان را مرهمي باشد .عشق مثل آن رمان املی برونته ، عشق هرگز نمیمیرد ، نسیمی ست که در طاووسی ها میوزد صورتت را نوازش میکند و میرود ...
شیرین کوچه ایست که شاید از آن میگذریم تا به بهشت برسیم ؛ شیرین بهانه ایست برا ی عشق و برای آنکه داستان عاشقی بی لیلی و بي مجنون نمیشود ؛داستان لیلی ها و مجنونها ؛ شیرین ها و فرهادها تمام میشود ولی داستان عشق پايان ندارد
عشق هرگز نمیمیرد ...
2 نظر:
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق ...
سپاس،زيبا بود.
(: به پیشنهاد پیشامتنیتون گوش دادیم و زیبایی این دل نوشتهِ قشنگت 1000 برابر شد (: ممنون
ارسال یک نظر